احمد مسجدجامعی
سلوک خود انگیخته سوگواران
محرم امسال اگرچه چون همیشه به رنگ و جامۀ سیاه درآمد، اما آیینهای آن با توجه به فراگیری طاعون عصر جدید، حال و هوایی بیشوکم متفاوت یافت. عزاداری با رعایت بایستارها یا همان پروتکلهای بهداشتی، روندی متفاوت و دشوار میطلبید و ازاینرو، پیشبینی میشد که یا مجالس نوحه و عزا تنها به سوگواریهای خانگی تبدیل شوند یا عزاداریهای جمعی که از مهمترین ویژگیها و نمادهای شیفتگان حسین سیدالشهدا است، به نقض موازین بهداشتی بینجامند. این مسئله وجه دیگری نیز داشت که برای برخی از ناظران باورپذیر و شدنی نبود: برگزاری آیینها و مجالس سوگواری در کنار رعایت بایستارهای بهداشتی ابلاغشده؛ و البته در پایان شاهد همان وجهی بودیم که در آغاز باورناپذیر مینمود.
گذشته از فاصلهگذاری فیزیکی و استفادۀ گسترده از ماسکهای بهداشتی که به آنها نیز خواهیم پرداخت، در برخی از مجالس نکات ظریفی رعایت شده بود که حتی ممکن است در بعضی مراکز بهداشتی نیز از قلم بیفتند. در برخی از مجالسی که سوگواران بر زمین مفرش آمدوشد میکردند، پس از تحویل کفشهایشان، پاپوشهای نایلونی استفاده نشده یکبار مصرف دریافت میکردند تا میزان تماس به حداقل برسد. مهرها نیز بهشکل بستهبندی بین عزاداران پخش میشد و هرکس پس از سجدۀ زیارت عاشورا و اقامۀ نماز، مهر خود را در ظرفی قرار میداد تا دیگران از آن استفاده نکنند. در برخی از هیئتها با دستمال کاغذی سفید، جانمازهایی را با فاصله گذاشته بودند و روی آن دو سه مهر قرار داده بودند. این روند، از یکسو نظم بیشتری به مجلس میبخشید و از سوی دیگر، مهرهای قابل استفاده را مشخص میکرد. اگرچه برای شرکت در مراسم، استفاده از ماسک ضروری بود، اما طبیعتاً اصحاب مجلس هیچ عزاداری را به این دلیل از در نمیراندند و به ماتمزدگانی که این ضرورت را از یاد برده بودند، ماسک بهداشتی تحویل میدادند.
این روزها وقتی دربارۀ برپایی هر جمع و انجمنی گفتوگو میشود و از مسجد و مدرسه گرفته تا مسافرت و دیدارهای خانوادگی، پیش از هر چیز بر لزوم رعایت فاصلۀ میان افراد تأکید میشود. در مجالس سوگواری حسین سیدالشهدا (ع) رعایت این اصل به خوبی به چشم آمد و فاصلهگذاری اجتماعی به شیوههای مختلف مدیریت شد. بانیان این مجالس که حفظ سلامت سوگواران را در نظر داشتند، ضمن کاهش زمان عزاداری و خودداری از شکلگیری مراسم «شور» که غالباً به درآمیختن دستههای سینهزنی میانجامد، در حد توش و توان کوشیدند تا هیئتهای خود را در فضای باز ساماندهی کنند. برخی نیز با گذاشتن صندلی، فاصلهای ایمن میان حاضران در مجلس ایجاد کردند. همچنین در تاسوعا و عاشورای حسینی و روزهای پیش از آن، بسیاری از مجالس عزاداری از درون مساجد و حسینیهها و خیمههای بسته بیرون آمدند و در بوستانها و مجتمعهای بزرگ و پشتبامهای مشترک و حتی در گذرگاههایی که آمدوشد عموم را مختل نمیکرد، برگزار شدند. پذیرایی از سوگواران نیز در این دهه متفاوت با محرمهای پیشین بود. برخلاف روند همیشگی، سفرۀ ای چیده نشد و کسانی که در این ایام نذری داشتند، آن را در ظروف بستهبندی میان حاضران تقسیم میکردند. بعضی هم نذورات خود را به شیوه مواد غذایی پخش کردند که در نوع خود کار جالبی بود که امید است در هر شرایطی استمرار یابد. بعضی نذورات هم مانند ماسک و مواد ضد عفونی کننده جدید بود.
این نظم و ترتیب من را به سالهای پیروزی انقلاب اسلامی برد. در آن سالها، خبرنگاران خارجی که از راهپیماییها و تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشورا گزارش تهیه میکردند، از نظم و انضباط انبوه راهپیمایان سیاهپوش شگفتزده میشدند. در آن سالها که فضای میدانهای اصلی شهر با آبنما و چمن و درختچه و گلکاری زینت مییافت، از پیرامون میدان تا حوض میانی، سنگهایی مستطیلشکل بر روی چمن میگذاشتند تا کسانی که میخواستند به کنار حوض بروند، گل و سبزه را پایکوب نکند. یکی از گزارشگران حاضر در میدان ولیعصر (عج) که در آن ایام ولیعهد خوانده میشد، شگفتی خود را ابراز کرده بود که از میان آن همه جمعیت که در صف ایستاده بودند تا برای وضو گرفتن خود را به آبنمای میانی برسانند، هیچکس از میان فضای سبز گذر نکرده بود. هماهنگی راهپیمایان در بیان شعارها نیز برای خبرنگاران خارجی تازه و جالب بود؛ بهویژه آنکه وقتی یک گروه شعارش را سر میداد، گروه دوم میدانست که چه زمان بخش خود را آغاز کند و در کجا آن را بهپایان برساند. آنچه این گزارشگران نمیدانستند، این بود که اغلب حاضران در راهپیمایی، این همگامی و هماهنگی را پیشتر در مجالس عزاداری و دستههای سینهزنی و هیئتهای مذهبی آموخته بودند.
امروزه گاهی از اصطلاح «هیئتی» در معنای انجام کاری استفاده میکنند که بدون برنامۀ و قاعده انجام میشود. با اینهمه، برخلاف این گمان، هیئتها در ذات خود، اجتماعی منظم و مدنی، تعریفشده و معیناند و هیئتداران قدیمی دهها آموزۀ اخلاقی و اجتماعی و انضباطی نانوشته را در برگزاری مجالس خود رعایت میکنند و این تدبیر را نسل به نسل انتقال میدهند. همین نکته که بسیاری از هیئتهای قدیمی عمری بیش از یک صد سال دارند و چندین نسل پیاپی، در اوضاع مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی برپا ماندهاند، خود نشانگر حاکم بودن انضباط و انسجام خود انگیخته در میان آنهاست. در چنین هیئتهایی، همۀ بخشهای مراسم، از سینه زدن و منبر رفتن و مداحی کردن گرفته، تا حتی جفت کردن کفشها و توزیع چای آداب ویژۀ خود را دارد. در حسینیۀ سادات اخوی هنوز هم پذیرایی با قهوه مرسوم است و ترکیب و تهیۀ آن به شیوه ای است که آن را با قهوه عربی و ترک و اروپایی، متمایز می سازد. ازآنجاکه در وقفنامه به پذیرایی با قهوه تصریح شده است، صاحبان مجلس خود را همواره مقید به آن دانستهاند و سختیها را نادیده گرفتهاند. چند سال پیش با پی گیری های انجام شده، این شیوه پذیرایی در این حسینیه به ثبت میراث فرهنگی رسید. قهوه ای که با ترکیبی از کاکائو و شکر همراه است. در هیئت بزازها نیز خاندان حاج عبدالعلی، نسل در نسل عهدهدار تهیه و توزیع چای مجلس بودهاند و برای مهیا کردن چای خوش رنگ، خوش طعم و خوش عطر، نسبت خاصی از انواع چای داخلی و خارجی را درمیآمیختند.
در دیگر هیئتهای دیرپا نیز آداب و رسوم مشابهی حتی در جزئیترین موضوعات بهچشم میخورد که خود گواه بر قاعده مندی در برگزاری آیینهای سوگواری است. مرحوم پدرم ـ سال های سال، واعظ یکی از قدیمیترین جلسات تهران، یعنی هیئت صنف حداد و آهن فروش بود. در آن سالها این هیئت را شادروان حاج محمود توسلی خواه (برادر حاج قاسم همدانی که پایه گذار بنای جدید حرم حضرت زینب در پیش از انقلاب) از بازرگانان خوشنام تهران بود و دفتر و انبار او در انتهای بازار آهنگرها قرار داست، اداره می کرد. در یکی از شبهای پنجشنبه که جلسات هفتگی هیئت بود، من را عهدهدار فراهم آوردن چای کرد و قوری بزرگ چینی را که با نخی در آن را به دستهاش بسته بودند، به دستم سپرد. چای را با قاشقی در قوری ریختم و به حیاط رفتم تا از سماور بزرگ برنجی و زغالسوزی که در گوشهای میجوشید و قل میزد، قوری را پر کنم. سپس از پلهها بالا آمدم و قوری چای را در کنار آتش منقل گرد مجالس روضه گذاشتم. وقتی کارم تمام شد، زندهیاد توسلی گفت:
ـ احمد جان، چای امام حسین (ع) باید اعلا باشد که هست؛ اما درست کردن آن هم قاعدهای دارد.
او با حوصله توضیح داد که این روند چگونه انجام میشود. نخست باید قوری را گرم کرد. این کار دو شیوه داشت؛ یا قوری خالی را مدتی بر سماور یا کنار منقل میگذاشتند تا بهتدریج گرم شود، یا در آن آب جوش میریختند و بهشدت تکان میدادند تا حرارت به همه جای قوری برسد و سپس آب داغ را خالی میکردند. آنگاه چای را در قوری میریختند و میشستند تا گرد و خاک آن زدوده شود و رنگ چای دمشده به تیرگی نگراید. سپس قوری و چای درون آن را با در باز و بیآنکه آب جوش بر آن بیفزایند، چند دقیقهای بر سماور میگذاشتند و سپس قدری آب جوش اضافه می کردند تا اصطلاحاً چای خیس بخورد. سرانجام، قوری را لبالب از آب جوش میکردند و آن را روی منقل میگذاشتند تا بهآرامی دم بکشد و چای آماده شود. آنگاه چای آماده را از صافی رد می کردند و در قوری دیگر می ریختند و به آن آب جوش اضافه می کردند تا برای پذیرایی عزاداران آماده شود. جالب آنکه آداب پذیرایی با چای در صبح و عصر هم متفاوت بود. زندهیاد توسلی پس از آنکه روش صحیح تهیۀ چای را توضیح داد، توصیۀ دیگری نیز کرد:
ـ پس از دم کردن چای، روی دودکش سماور، آن آجر قزاقی را هم میگذاریم تا آتش آرام بگیرد و زغال بیجهت نسوزد.
اگرچه خود مجالس روضه پایدار و همیشگی بودند، اما گاهی جای آنها ثابت نبود و این نشستهای مذهبی هر بار در منزل یکی از اعضای هیئت برگزار میشد. روانشاد سیدمسعود شجاعی(فرزند حجت الاسلام سید علی شجاعی و برادر خانم شجاعی؛ همکار ما در دولت) که از دوستان جوان پدرم بود، نسل دوم کسانی بود که در دورۀ ما، چایخانه روضۀ منزل را با مرحوم سیدحسین اسفندیاری و دیگران اداره میکرد. آنها از چندوچون پذیرایی با چای در روضه نکتهها میگفتند و خود بهدقت به آنها پایبند بودند. می گفتند کسی که چای به دست عزاداران میدهد، باید آدابی را مراعات کند؛ از جمله اینکه سینی را شتابزده نگرداند و مهمانان مجلس سوگواری مجال کافی برای برداشتن چای داشته باشند تا احیاناً دستپاچه نشوند و چای را بر سینی یا لباس خود نریزند؛ سینی را باید تا حدی پایین بیاورد که حاضران، در هر سن و سالی و با هر جسم و توانی، بتوانند به راحتی استکان را بردارند؛ نباید در چشم عزاداران نگاه کند، چون ممکن است عزاداری در آن لحظه اشکی نداشته باشد، یا دیگری چشمش از اشک سرخ باشد، یا حتی شاید کسی بخواهد دو چای بردارد. اغلب این آداب برای آن بود که حرمت عزادار حسین سیدالشهدا در هر حال حفظ شود. بههرتقدیر، متولیانی که حتی در جزئیترین موضوعات نکتهای را از قلم نمیاندازند، پیداست که در شیوۀ عزاداری در شرایط بیماری های فراگیر نیز چگونه پایبند رفتارهای بهداشتی و سلامت عزاداران هستند.
این نظم برخاسته از منش و روش خود امام حسین (ع) بود که واعظان به تلویح و تصریح در سخنان خود به آن میپرداختند. رویدادهای روز عاشورا سرشار از این نکتهها و اندرزهاست. چنانکه میدانیم، سپاه حضرت از چند ده مرد و جوان مبارز فراتر نمیرفت، در حالی که برخی از ایشان سالخورده یا نوجوان بودند و گذشته از آنکه تجربۀ چنین نبردی را نداشتند، به جنگافزارهای کافی نیز مجهز نبودند. حضرت سیدالشهدا شمشیر خود را در شب عاشورا، مهیای رزم کرده بود. در مقابل، لشکر عمر سعد به چندین هزار نفر میرسید که همگی جنگآزموده و مهیای نبرد پای به میدان گذاشته بودند.
در چنین مصاف نابرابری، انتظار میرود که لشکر دشمن در چشم بر هم زدنی پیروزی را از آن خود سازد و در همان یورش نخست، با فراوانی عِده و عُده، کار را یکسره کنند. با اینهمه، نبرد روز عاشورا که با حملۀ سپاه خصم در سپیدۀ صبح آغاز شد، چندین ساعت به درازا کشید و تا تیرگی غروب آن روز به طول انجامید؛ و اینگونه، خورشید سرخ دشت نینوا مجال یافت تا در غمبارترین روز خود، ریختن پاکترین خونها را نظاره کند و عزادار اشرف اولاد آدم باشد.
این ایستادگی دلیرانه بر تدبیر و آراستگی سپاه کمشمار شهدای کربلا نیز استوار بود. حضرت اباعبدالله با آنکه آغازگر جنگ نبودند، اما یاران اندک خود را آرایش نظامی دادند؛ حبیب بن مظاهر را به فرماندهی میسره یا سمت چپ سپاه گماردند و میمنه را به زهیربن قین بجلی سپردند. عَلَم سپاه را نیز که نگاهداشت آن اهمیت فراوانی داشت، به دست برادر گرامیشان، حضرت عباس ابن علی (ع) دادند. هر سه دلاور از مردان نامآور آن روزگار بودند. زهیر از بزرگان قبیلۀ بجیله و از نیکنامان شهر کوفه بود که به دلیل حضور در جنگها و فتوحات بسیار، به دلیری شناخته میشد. حبیب بن مظاهر از شیوخ کوفه بود و همگان از او به درستی و پاکی یاد میکردند. و سرانجام، قمر بنی هاشم (ع) که چنان در جنگاوری نامآور و بیهمتا بود که فرستادگان سپاه اشقیا کوشیدند او را به خدعه از میان یاران امام جدا کنند.
در آغاز روز، آنگاه که عمر سعد بر طبل جنگ کوفت و تیر نخست را رها کرد، لشکر اشقیا هجوم آوردند و برخی از یاران حضرت سیدالشهدا به شهادت رسیدند. امام بار دیگر سپاه را آراست و فرماندهی را همچنان در اختیار قمر بنی هاشم قرار داد. این آرایش جنگی باعث به هم ریختن نقشههای سپاه پسر سعد شد. وقتی در میانۀ روز، شمر همراه با عدهای کثیر از پشت اردوگاه قصد هجوم به خیمهها را داشت، زهیر که مهیای چنین نیرنگی بود، با اندک یاران خود به رویارویی با شمربن ذیالجوشن پرداخت و او و گروهش را به عقب راند. در آغاز جنگ یکی از لشکر مقابل به زهیربن قین گفت: تو که طرفدار اهل بیت نبودی و او پاسخ داد: اما این جا که من ایستاده ام برای تو روشن نمی سازد که الان طرفدار که هستم و به کنایه افزود: من حتی حسین را به کوفه دعوت نکردم و نامه ای برای او ننوشتم.
این نظم پس از شهادت امام و یاران و در دورۀ اسارت اهل بیت رسول الله ـ علیهم السلام ـ همچنان برقرار بود و آن مصیبت عظیم، سبب آشفتگی خاندان حضرت نشد. در میان دهها زن و کودکی که همراه اسوۀ صبر، حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ بودند، نهتنها هرگز از بینظمی و آشفتگی در صف کودکان گزارشی ثبت نشد، بلکه حتی وقتی در اوج خستگی و گرسنگی، طعامی به ایشان تعارف میکردند، بهرغم کمی سن، با ادب تمام نمیپذیرفتند و میگفتند: ما از آل محمد (ص) هستیم و صدقه بر ما حرام است.
با بیان حتی گوشهای از این نمونهها، سخن به درازا خواهد کشید؛ اما مقصود آن است که نظم و آراستگی صفوف و سلوک سوگواران امام حسین (ع) در روزگاران مختلف و در اوضاع متفاوت، ریشه در سیره و روش آن حضرت دارد که فقط نمونهای از آن را در آرایش جنگی سپاه ایشان و سپس در منش کودکان و بانوان خاندان آن حضرت آوردیم. آنچه در این ایام از عزاداران حسینی دیدیم، برای آنان که از صبغه و سابقۀ چنین هیئتها و مجالسی آگاهاند، نباید جای شگفتی داشته باشد، که بیتردید اینان بیش از هر گروه و دسته و جمعی پایبند ضروریات و ملزوماتیاند که شرایط روزگار ممکن است بر هر مجلس و انجمنی تحمیل کند.
این روش و منش که از آموزههای اهل بیت پیامبر (ص) برمیآید، چنان نکات ظریف و آداب بیمانندی دارد که هر شنوندهای را مجذوب خود میکند. در یکی از تهرانگردیها به دیدار تکیهای بسیار دیرسال رفتیم. در آن جمع، یکی از بزرگان هیئت گفت:
ـ هنگام خریدن زمین این تکیه، با لباس مرتب و حتی کروات نزد وارثان ملک رفتیم زیرا نمیخواستیم فروشندگان در معذوریت قرار بگیرند و دارایی خود را به بهایی کمتر از آنچه رضایت دارند، بفروشند.
او باور داشت که در مال و زمینی که احتمال اندکی نارضایتی و نادرستی در آن است، نمیتوان روضۀ سیدالشهدا خواند و مجلس عزاداری فرزند زهرا(س) را برپا کرد.