تاریخ را اهل فرهنگ میسازند
تاریخ را اهل فرهنگ میسازند
رییس کمیته اجتماعی شورا از اینکه تاریخ را فرهنگ می سازد نوشته است:
یک روز مانند همه روزها با تابش خورشید آغاز میشود، مردم برای رفتن به کار آماده میشوند...؛ یا نه، درست میانه یک روز معمولی که برخی در اداره برخی در مغازه و برخی مدرسهاند...؛ شاید هم شب تعطیلی آخر هفتهای... کسی نمیداند چه خواهد شد. خاورمیانهایها اما میدانند یعنی چه، یا شاید خاورمیانهایها بیش از دیگران میفهمند ناپایداری و ابهام را. مگر در میان کتابها، داستانها و سرودههای برنده جایزههای جهانی یا ملی کشورهای گوناگون روایت زیست مهاجران خاورمیانهای، جانبدربردگان از جنگ و خودکامگیها، برجسته نیستند؟ مگر در سینمای داستانی و مستند روایت این همه زیبایی آمیخته به رنج نیست؟ با این همه زیادبود خبر در همه شبکههای برخط جهانی و آنهمه بنگاه رسانهای که دیگر کسی بیخبر نیست. چگونه در دهه ارتباطات و همهگیری اطلاعات رخدادی را میتوان نادیده گرفت؟ چند تجربه افغانستان، عراق، سوریه و تنشهایی که همه همسایگانش را هم درگیر کرد و فاجعهای چون یمن برای مردمان عصر ما بس است؟
در هنگامهای که دیپلماسی سیاسی دولتها پیچیدهتر میشود ودر میانه صفآرایی ارتشها، بیش از همیشه دیپلماسی شهری روشنابخش است. آنان که تاریخ تمدن آدمی را خوانده و نوشتهاند میدانند آنچه در بامیان افغانستان، هترا و کتابخانه موصل عراق، یا پالمیرای سوریه رقم خورد، ویرانی بخشهای بزرگی از پیشینه تمدنی کهنترین خاستگاه آدمیان بود. این ویرانگری گرچه بهنام تعصب مذهبی نمایش داده شد، ولی سر در آبشخور خودکامگی و ستیز با فرهنگ و هنر و تاریخ بشر دارد. هر بار «بودا از شرم فروریخت» را دیدهام از خاموشی جهان توسعهیافته در برابر آنچه در این پهنه خونین رخ میدهد میپرسم. آیا ما تنها سوژه داغ خبرها هستیم؟ نه، جهان جملگی قدرتمندان و سیاستپیشگان نیست، تاریخ تمدن را دانشپژوهان، هنرمندان و اهالی فرهنگ به پیش میبرند و میتوان دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی هنری پویا و کارسازی را به پیش برد.
این روزها به آدمهای مهربان به هنرمندان، به نویسندگان و مترجمان، به آنان که خون دل خوردهاند تا آثاری در این کشور بماند و آفریده شود میاندیشم، گفتوگو و آفرینش کار آنهاست؛ به اینکه پیش از همه سینه سپید کبوتران و گستره دشتها و بلندای کوه ها تپنده و پرامید باشد، به اینکه کودکان و نوجوانانی که نقشی در سیاست و قدرت نداشتهاند میانجی گفتوگو با جهان شوند و به اینکه راه دشواری که جامعه فرهنگی ایرانی پیموده به فضای سازندهای بینجامد.نمود آفرینش و آوای هنرمندان و اهالی فرهنگ مانا و رسا است. دیپلماسی شهری برپایه گفتوگو و همکاری میان نهاهای عمومی و سازمانهای مدنی راهبردهایی سازنده میان شهرها و ارزشهای زندگیمحور(در برابر قدرتمحوری در دیپلماسی جهانی) را بهکار میگیرد. دیپلماسی شهری کاربرد پیوندهای جهانی برای مذاکره، تعامل، چارهجویی، توسعه و بهسازی روابط بین ملتها ورای مشکلات و مسائل میان دولتها تعریف میشودبخش بنیادی دیپلماسی شهری دربردارنده دیپلماسی فرهنگی-هنری و ازجمله زمینههای ارتباطی میان مردمان کشورها گردشگری است. شاید امروز چاره این گره سیاسی در دست هنرمندان و اهالی فرهنگ در ایران باشد که ندای مبارزه با جنگ را سر دهند. ایرانیان اهال فرهنگ، که با همه رنجها و دشواریها ایران و مردم را به جان دوست دارند، میتوانند به زبان گویای خویش از هنرمندان سراسر جهان، گردشگرانی که تجربه گردش و ماندن و شناختن ایران و ایرانیان را دارند، از کسانی که تاریخ فرهنگ و هنر ایران را میشناسند و از همه دوستداران فرهنگی ایران زمین و خاورمیانه بخواهند پویشی راه بیفتد و ارتشهای آراسته را متوقف کنند. این آموزهای است که وقتی کودک بودم از تیستو سبزانگشتی نوشته موریس دروئون فرانسوی برگردان بانو لیلی گلستان نازنینمان، باور کردهام که دستهای سبز میتوانند بر سردی و زمختی ارابههای توپ و میلههای زندان چیره شوند. ایران را یاری کنیم؛ بکوشیم تاریخ امروز با تاریخ ویرانیهای هزاره و سدههای پیشین متفاوت باشد.
منبع روزنامه ایران