• ١٩ مرداد ١٣٩٥-
  • دسته بندی : اخبار
  • شماره خبر : ٥٦١٣
هدف از نوشتن کتاب نماز

هدف از نوشتن کتاب نماز

مذاكره در سايه احترام متقابل نقد و پرسش و پاسخ و تسليم دليل و منطق بودن يك تكليف انساني است
خداوند متعال را شاكرم در سالي كه گذشت با عنايت پروردگار توانستم قسمتي از نيت و نذر و عهدهاي خودم را در خصوص اين همه نعمات و الطافي كه خداوند در طول سالهاي زندگي و دوران قهرماني به اين بنده كمترين عنايت داشته را ادا نمايم به موجب اين عنايت الهي سببي بوجود آمد تا به لطف مردمي كه همواره مرا دعا و تشويق نمودند بتوانم سرود مقدس ايران اسلامي را بارها و بارها در همه نقاط دنيا به صدا در آوردم و با بالا بردن پرچم مقدس ايران اسلامي در ميادين بين المللي تمام رسانه هاي دنيا مخصوصاً دستگاه هاي مخوف رسانه ايي كه همواره ايران اسلامي را نشانه و هدف آماج تهمت هاي نارواي خود ساخته اند مجبور شوند كه به احتزاز در آمدن پرچم مقدس ايران اسلامي را كه بالاتر از تمامي پرچم هاي دنيا برافراشته شد را به تصوير بكشند و شعار نه شرقي و نه غربي ، جمهوري اسلامي را عملاً به دنيا نشان دهند.
طبيعي است كه هر شخصي در اولين برخورد با شخص ديگري از جمله چهره هاي ورزشي ، هنري، سياسي و ديگر چهره هاي اجتماعي جدا از پرسش هاي خصوصي خود ، ضمير ناخودآگاهش انتظار دريافت يك پيام براي سنجش و ثبت يك خاطره از او در ذهنش را دارد كه اين برخورد ها در الگوهاي رفتاري ما انسانها بسيار اثر گذار خواهد بود.
قطعاً با ارزش ترين پيامي كه عاري از هر نگاه و گرايش حزبي و گروهي مي باشد و مي توان به عنوان محوريت در همه امور از آن ياد كرد يكتاپرستي در وحدت خداوند متعال است كه زيباترين شكل آن در نماز تجلي مي يابد و مهم ترين رسالتي كه برعهده خانواده هاي محترم مي باشد اين است كه با تنوع و شيريني خاص سبك زندگي ايراني اسلامي و فرهنگ سنتي مان از ابتداي سنين نوجواني اين فريضه ديني را در بين فرزندانشان نهادينه كنند كه تنها يكي از بركات نماز همين است كه از اصابت موج هاي شكننده آسيب هاي اجتماعي كه بيشتر از همه نوجوانان و جوانان را مورد آسيب و تهديد قرار مي دهد به مانند يك موج شكن همچون سد استواري محافظت مي كند در خصوص الطافي كه عنايت خداوند در هر زماني مرحمت داشته در سالي كه گذشت توفيق يافته ام بخشي از نذر و عهدهاي خودم را ادا كنم تا توانسته باشم در راه بالا بردن فرهنگ مشاركت مردمي و كاهش آسيب هاي اجتماعي و در نهايت مبارزه عليه تهاجم فرهنگي قدم كوچكي برداشته باشم كه توفيقي حاصل شد تا در اين راستا دو جلد كتاب با موضوع نماز و سبك زندگي ايراني اسلامي و حقوق شهروندي و ديگري خاطرات و دلونشته هايي از زندگيم را تاليف كنم.
اين حقير كه در بين بزرگان اهل قلم ، علم ، فضل ، دانش و سياست فقط طي طريق مي كنم اميدوارم كه بتوانم جهت شكر گزاري به درگاه خداوند ، با نوشتن سالي حداقل يك جلد كتاب در خصوص نماز براي جوانان كشورم نيت خود را عملي سازم. البته در اين راه كار ما بي عيب و ايراد نخواهد بود اميد است مثل گذشته با ارائه نقطه نظرات، پيشنهادات و تجارب ارزنده و راهگشايتان ما را ياري فرماييد. دوستان و عزيزان اين صحبت هاي بنده را بگذاريد پاي كم تجربگي يا كم سوادي بنده. اما خدا مي داند گاهي سوالاتي در ذهنم پديد مي آيد. مثلا چرا بايد منصور حلاج را دار بزنند؟ چرا بايد عين القضات را در آتش بسوزانند؟ بالاتر از همه اينها چرا بايد امام حسين و ياران باوفايش را در دشت كربلا مظلومانه و با لب تشنه سرببرند و چرا بايد فرق علي(ع) را در محراب كوفه دو نيم كنند اصلا مگر آنها چيزي جز لا الله الا الله مي گفتند؟ مقداري به جلو مي آييم دوباره سوالي برايم بوجود مي آيد كه اين داعش چه مي گويد و يا القاعده چه مي گويد، تكفيري ها با پول آمريكا و صهيونيسم جهاني در منطقه چه مي گويند دنبال چه چيزي هستند.
اسلام چه مي گويد و آنها چه مي گويند، اين مقدار خبر ، حرف و سخن در رسانه ها كه اينقدر شلوغ مي كنند و موجب مي شود انسان حق را از ناحق تار ببيند براي چيست؟ چرا در غرب با وجود صدها قوميت و قبايل مختلف و زبان هاي گوناگون به راحتي كنار هم زندگي مي كنند و سالي چندين ميليارد دلار هم براي حفظ و بقاي زبان و قوميت آنها صرف مي شود.

اما چرا در اين منطقه خاورميانه خصوصا غرب آسيا در صدد هستند كه مرتباً جنگ به راه بياندازند و قوم و قبيله ها را به جان هم بياندازند. مگر اينجا چه دارد؟ كه آرام و قرار از منطقه بريده است و بعضي از اوقات نيز با يك سري سوالات مشابه اي مواجه مي شوم از يك عده از عزيزاني كه انگار با يك بديهياتي در جامعه روبرو شده اند كه به مانند آن مي ماند كه با فرهنگ اروپا يا در لاس وگاس زندگي ميكنند! تعجب مي كنند كه چرا مثلا ورزشكاران آمده اند داخل عرصه سياست و يا شوراي شهر؟ يا مثلا چرا دست به قلم شده اند و براي جامعه و جوانان در رابطه با دين و نماز و گرايش جوانان به سمت وحدت و يكتا پرستي خداوند كتاب مي نويسند؟
از سويي ديگر جاي تعجب دارد و از سويي ديگر ندارد زيرا فرهنگ را كه از كره مريخ نمي آورند همان سنت ها و سبك و سياق زندگي مربوط به خودمان است كه داريم فقط بايد مواظب باشيم كه آنرا از ما نروبايند اگر به گذشته نه چندان دور برگرديم مي بينيم كه اولا در آن روزها خبري از سمن ها و NGO و يا سازمان هاي مردم نهاد، شورا و شوراياري ها نبود و از اين قبيل دست موضوعات و بگير و ببندها نبود، حكومت محلي كه ما از آن سخن مي گوييم و هنوز هم نتوانسته ايم به نيمه راه آن برسيم در آن روزگار نه چندان دور به خودي خود به دست معتمدين محل، عيارها، پير غلامان اهل بيت، محاسن سفيدان، علما، لوتي ها و پهلوانان قديم به خوبي برقرار و اداره ميشد به واقع اصل حكومت محلي يعني همان قديم ترها كه من و شما توي خيلي از فيلم هاي قديمي ديده و از آن حماسه ها، صفا و مردانگي ها لذت مي بريم و اشك شوق مي ريزيم يعني آن روزهاي گذشته احترام به بزرگ و كوچك و حفظ آبروي مردم و رعايت حال همسايه اصل محوريت حقوق شهروندي بود توي هر محله اي از ترس لوتي ها و پهلوانان آن محل، كسي جرات نداشت به حق كسي تعددي نمايد.
يعني همون لات هايي که به اصطلاح امروز بهشون مشتي ميگويند، يعني آنهايي که براي ياري امام حسين (ع) بدون استخاره پاشدند رفتند کربلا و يا عده اي از آدمهايي که تو جنگ تحميلي ضامن دارها را کنار گذاشتند و «ژ3» ها را برداشتند، رفتند و از خاک مملکت و ناموس ملت دفاع کردند. و تا الان هم دارند از حرم ناموس حسين (ع) دفاع ميکنند و پسر فاطمه را تنها نگذاشتند.
رفته رفته با گسترش شهر و اشاعه فرهنگ غربزدگي و تجمل گرايي، ديديم كه آرامش آن محله هاي امن و با وقار، و صلابت آن آدم هايي كه همه چيزشان را با گرو گذاشتن يك تار سبيلشان، فداي غيرتشان مي كردند، رفته رفته جاذبه و تابندگي خود را با تازگي هاي غرب، نزد افکار مردم، به سوسو زدن نور شمعي از دور مبدل کرد تا يكي از عوامل مهمي باشد كه در بوجود آمدن انقلاب سال 57 سهم بسزايي داشته باشد تا اينكه مجددا به اين نتيجه رسيدند كه دوباره براي نجات جامعه راهي به جز رجوع كردن به فرهنگ اصيل جامعه وجود ندارد يعني اگر فرهنگ كه در راس امور است از يك جامعه رخت بربندد يعني همه موجوديت آن جامعه را گرفته اند و ديگر نيازي نيست كه بر سر آن جامعه موشك و بمب بريزند چراكه به خودي خود آن جامعه نابود مي گردد كاري كه استعمار بازي آنرا خوب بلد است كه چگونه مثل دسته گل سر يك جامعه را ببرند و پس از كلي بگيرو ببند و پرداخت هزينه هاي هنگفت ديديم كه دوباره بايد برگرديم به گذشته خود يعني همان اداره محل به دست اهل محل يعني همان حكومت محلي يعني دغدغه امام راحل كه با تيزبيني به اهميت امر شوراها پي برد و سبب شد در تدوين قانون اساسي از اصل 101 تا 107 را به امر مهم شوراها در قانون اساسي بپردازد.
آيا ما پس از گذشت نزديك به 40 سال از انقلاب شكوهمند اسلامي چقدر در امر تحقق جايگاه شوراها موفق بوده ايم هر روز شاهد اين هستيم كه از قدرت و عظمت شوراها كاسته مي شود يك روز با حجمه هايي مواجه مي شويم كه چرا ورزشكارها و پهلوان ها وارد گود شوراها مي شوند گاهي شاهد اين هستيم كه مي گويند چرا پهلوان ها كه مقتدايشان شاه مردان اميرالمومنين علي (ع) كه در محراب نماز فرق نازنينش منشق شده است براي جوان ها از نماز مي نويسند و صحبت مي كنند و يا اينكه عالم و مدرس بزرگواري از حوزه كه بارها به فلسفه وجودي منارها در مساجد به جهت ترويج اسلام و امر فريضه مهم نماز به همه ما اشاره مي نمايند.
در صفحه اينستاگرام خود ما را در نوشتن كتاب نماز زير مشت و لگد انتقاد مي گيرد كه چرا ورزشکاران در باب نماز سخن مي گويند؟ علي رغم ميل باطني كه هميشه از مجادله پرهيز مي نمايم در پاسخي منطقي به اين عزيز برادر بايد عرض نمايم كه به قول پرويز پرستويي در فيلم مارمولك كه مي گويد خدا كه متعلق به آدم هاي خوب نيست خدا خداي آدم هاي خلافكار هم هست و فقط خود خداست كه بين بندگانش فرق نمي گذارد. في الواقع خداوند اِندِ لطافت، اِندِ بخشش، اِندِ بي خيال شدن، اِندِ چشم پوشي و اِندِ رفاقت است. رفيق خوب و با مرام همه چيزش رو پاي رفاقت مي گذارد.

بايد عرض كنم كه عزيز برادر پورياي ولي تا وقتي كه مردم رو ميزد زمين و خاك مي كرد پوريا نبود وقتي كه به خاطر به دست آوردن دل مادر حريفش، خودش را زد زمين، پوريا شد و مرحوم تختي هم به خاطر مدال هايش تختي نشد توي زلزله بوئين زهرا خودش را به خاك انداخت و براي مردم گرفتار غرور و بزرگيش را به زمين زد و با يک كيسه توي بازار براي گرفتار شده هاي زير آوار زلزله قد تعظيم خم مي كرد و برايشان پول و مايحتاج جمع مي كرد و چون به داد مردم گرفتار رسيد تختي شد نه به واسطه مدال هايش و ديگر اينكه اگر خبرها را جستجو نماييد خواهيد ديد كه بنده نزديك به چهارسال عضو شوراي شهر تهران و مشغول خدمت به مردم هستم و در شوراي شهر نيامده ايم كه به فرض، گداخت هسته اي يا موضوعات فوردو و يا آب سنگين اراك را حل كنيم وظيفه ذاتي كار ما در شورا از همين قبيل موضوعات مي باشد.
نكته آخر اينكه عزيز برادر افتخار بنده مدال هاي آهني كه كسب كرده ام نيست. کسب مدال واقعي فتح قلبها و به دست آوردن دلها است. سابقه 52 سال هيئت داري و نوكري آقا امام حسين(ع) كه در خانواده ما هست و اينكه 35 سال قبل خانه پدربزرگم را مسجد ساختيم به نام مسجد سيدالشهدا و عهددار 35 سال توليت آن كه در خانواده ما مي باشد و از اينكه فرزند مسجد هستم، اينها براي من افتخار است و نكته تكميل كننده اين كه رشته تحصيلي بنده در مقطع دكتري حقوق قضايي است كه شايد نيمي از دروس اين رشته، فقه و اصول و مباني اسلامي است و نكته ديگر اينكه كتاب مذكور با مجوز رسمي از وزارت ارشاد پس از گذر از ده ها فيلتر نظارتي عزيزاني كه هم لباس شما بزرگواران مي باشند عبور كرده كه باز هم شما كدام كتاب را ديده ايد كه شرح حال، هدف و غايت نويسنده و معرفي مولف، مقدمه و مأخر نداشته باشد كه ذكر نام و عكس و هدف و معرفي اين حقير به عنوان مولف در اين كتاب برايتان تازگي ايجاد كرد كه به ناگاه اين موضوع ساده را به تصورات ذهني و نيت خواني هاي خودتان پيوند داده ايد. و سوالات ديگري كه اصلا از تعجب جوابي براي پاسخ به آن سوالات در ذهنم يافت نمي شود.
چرا به سوالات اصلي نمي پردازيم كه چرا آمار جرم و جنايت و آسيب هاي اجتماعي، اعتياد و بزهكاري و آمار بالاي زنداني ها در اين جامعه مدني كه به دنبال پيشرفت و توسعه مي گردد رو به افزايش است و يا اينكه چرا دارند جوان هاي مارا با فرقه هاي خرافي پرستي، شيطان پرستي، بهايي گري و ده ها گزينه ديگر با الوان و اشكال مختلفي مانند شيشه، قرص هاي روانگردان و ابتذال كه به خورد جوانان ما مي دهند زمين گير مي كنند و يا اينكه كمبود زندان براي دستگاههاي اجرايي يك بحران شده؟
اينها سوالاتي است که بايد از جامعه شناسان و تئوري پردازان جامعه سوال شود که آسيب شناسي و عيب يابي گردد و در صدد درمان آن باشيم ما که نرفتيم خودمان را سرگرم دلارهاي باشگاه هاي عربي و اروپايي کنيم و يا فروشگاه ها و بنگاه هاي دبي و ديگر کشورهاي عربي را تبليغ کنيم يا سر تا سر اتوبان ها و بزرگراهها را با تابلوها و عکسهاي تبليغاتي چيپس و پفک و ديگر اقلام مختلف تبليغ نماييم.
چرا که وطن پرستانه ايستاده ايم و براي مملکتمان کار ميکنيم و با زبان قاصر خودمان براي رفاه، سلامتي، شغل مناسب و آينده جوانان تلاش ميکنيم تا به سمت شيطان نروند بلکه به سمت خداوند حرکت نمايند تا از سردر گمي و روزمرگي نجات يابند. پس سوال را بايد از کساني پرسيد که از اين ناراحتند که چرا اين افراد براي اينکه فرمان از دست جوانها رها نشود دلسوزي مي کنند.
و خيلي سوالهاي ديگر که مجالي براي بازگو کردن آنها نمي باشد. چون نمي خواهم خداي ناخواسته سخنانم رنگ و بوي شخصي بگيرد اما ناگزيرم به جاي جواب دادن به برخي از سوالات واهي خود نيز به طرح چند سوال بپردازم که قطعا مي دانم پاسخش در قلب هاي بيدار است.
چرا از آمدن ورزشکاران در صحنه هاي سياسي و اجتماعي ناراحتند؟ چرا از فعاليت اجتماعي آنها که از ظرفيت و مقبوليت بالايي در جامعه برخوردارند ناراحتند؟ مگر تا اين چند سال پيش که ورزشکاران در صحنه نبودند همه مشکلات جامعه مدني ما حل شده بود؟ و يا اگر در آينده هم به صحنه نيايند مطمئن خواهيم بود که همه مشکلات جامعه ما بر طرف خواهد شد؟!
جدايي و تفرقه انداختن بين ورزشکاران، هنرمندان، سياستمداران و ديگر فعالان اجتماعي همانند فتنه شوم ساختن جوک هاي زننده بين قوم و قبيله و اقوام هاي مختلف است که در وحدت جامعه جدايي بياندازند.
اين سوالي است که بايد به آن بپردازيم. يعني همان تفرقه بيانداز و حکومت کن، يعني همان شيوه استعمار که دنبال اين فرصت مي گردد، پس جوابش هم اين است چيزي که ما بايد از آن هراس داشته باشيم همان وحدتي است که از جامعه بربايند. آن وقت ديگر هيچ سوالي باقي نمي ماند که بخواهد جوابي داشته باشد.

پس بياييد بهانه کتاب نوشتن و وارد گود سياست شدن ما را يک فرصت بدانيد و بعضي ها که از اين گذر ماسک و نقاب هاي خود را کنار زده اند و (من) واقعي خودشان را به تصوير ميکشند را تماشا کنيم. ما آهسته و سر به زير به کارمان مشغوليم و کارمان را انجام ميدهيم.
بصيرت واقعي يعني همين موضوع، ورود و دست به قلم شدن ورزشکاران نبايد دغدغه باشد بلکه نبودنشان بايد دغدغه باشد. چرا که در ايران به اين بزرگي و با عظمت که دنيا براي تسخير آن سر و دست ميشکنند جا براي کار کردن بسيار است و جاي کسي هم تنگ نخواهد شد. پس بياييم در غياب همديگر، يکديگر را قضاوت ناعادلانه نکنيم، که گناهي است نابخشودني و همه با هم دست به دست هم وارد گود اقدام و عمل شويم هرکس با هر ظرفيتي که دارد هنرمند، ورزشکار، رجال سياسي، کارمند، کارگر و از هر قشري که در اين مملکت اسلامي زندگي ميکنند در اين جهاد اکبر سهمي داشته باشند و براي يک هدف مشترک آن هم سربلندي نظام، انقلاب، ملت و مملکت قدم برداريم تا به قول امام راحل نگذاريم انقلاب به دست نا اهلان و بيگانگان بياقتد و حمايت و پاسداري کنيم از آرمانها و ارزشهاي شهداي گلگون کفن انقلاب که همه ما بزرگ و کوچک مديون خون پهلوانان و قهرمانان واقعي يعني همان شهدا هستيم و بکوشيم که وحدت را حفظ کنيم نه کنار زدن يکديگر را. با هم بخنديم نه اينکه به هم بخنديم.
خدايا دستانمان را دست يدالهي و چشمانمان را عين الهي و زبانمان را لسان الهي و قلبمان را سفره عشقي بفرما که درون آن طعام خدمت و خدمتگزاري براي مردم و مملکت باشد. خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
با تقدیم احترام – عباس جدیدی

 

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: