الهام فخاری
چالش بازگشایی مدارس برای خانواده ها
روشنای روز رنگپریده و هوا که خنک میشد، برگهای خستهی درختان کهنسال کمکم سست میشدند و در کوچه و خیابانهای ایرانی با باد برگها و حال و هوای ماها بازی میکرد. این موقعها میرفتیم بازار و خطکش و خودکار و جلد کتاب و دفتر میگرفتیم تا زنگ مهر نواخته شود و اول مهر صف ببندیم و با هم باشیم. اینها را که بازگو میکنم انگار یک قصهی قدیمی است، انگار یکجایی پرتاب شدهایم و هیچچیزی سر جایش نیست. كرونا از اسفند سال گذشته در ايران همهگير شده است. از همان روزهاي نخست يكي از چالشهای اصلي اين بود كه فرزندانمان چگونه به كلاسهاي درس بروند؟ ماهها گذشته و هنوز همين اين چالش مساله کلیدی خانوادههاست اما اين آيا مسوولان هم در اين دوران بازنگری و پردازش نو به اين موضوع داشتهاند؟ آیا به کار پيدا كردن راه چارهای نو بودهاند؟ و آيا اصلا اين چالش مساله آنها بوده؟ چند دو هفته زودتر اکنون روزي است كه مدرسهها باز شدهاند و سال آموزشی نو آغاز شده است و سرگرداني همگاني نشان میدهد كه مسوولان ما برنامهريزي متناسب، یکپارچه و بهسامانی براي اين چالش نداشتهاند.
از خانوادههايي كه پیرامون دختر و پسر مدرسهاي دارند، بپرسيم كلاس درس فرزندشان چگونه برگزار ميشود و به پاسخهایی گوناگون و پرشمار برسيم. مدرسه يكي هنوز آغاز به كار نكرده است، در مدرسه ديگري نظرسنجي كردهاند كه كلاسها حضوري باشد يا مجازي، ديگري از برگزاري كلاسها در فضاي باز ميگويد و نگران فصل سرما و روزهاي آلودگي هواست و... در فضاي مجازي هم عكسهاي گوناگونی منتشر شده است، در يك كلاس دختران با روپوش و مقنعه در چادرهاي پلاستيكي تك نفره نشستهاند تا از جابهجایی كرونا به دور باشند و در كلاس ديگري كودكاني كه سرتا پايشان را الكل پاشيدهاند، روي فرش درس بياموزند. نه تنها دستورنامههای روشن و متناسب با گوناگونیهای وضعیت آموزشی در کشور براي برگزاري كلاسهاي درس نیست كه مسوولان تصميم پایدار هم براي حضوري يا مجازي بودن مدارس نمیتوانند بگيرند. چگونه ميشود اين همه بگذرد و تصميم روشن و متناسب گرفته نشود.
عكسهاي روز اول مدرسهها را ببنيد؛ مدرسهاي در منطقه 4 مانند همهی روزهاي عادي كلاسهايش برگزار شده، همه دانشآموز سر صف و تنگاتنگ هم ايستادهاند، دانشآموزاني كه هر كدام ميتوانند جابهجاکنندهی ويروس كرونا به خانوادههايشان باشند. اين رخداد در شماری چشمگیر از مدرسههای دولتي افتاده است. در مدارس غيرانتفاعي هم وضعيت خيلي دور از این نيست. همكاري داريم كه ميگويد پسرش دبيرستان غيرانتفاعي ميرود؛ هر روز از 7 تا 3 بعدازظهر سركلاس است. دستور رئيسجمهوري صادر شده است؛ اجباري براي آمدن دانشآموزان در مدرسهها نيست. اما اين ميتواند قانون باشد؟ اگر مدرسهاي دانشآموزانش را مجبور كرد كه سر كلاس باشند، پدر و مادر/سرپرستان ميتوانند شكايت كنند و كسي هست كه به اين شكايت رسيدگي كند؟ کجا میتوان شکایت کرد؟ يا چون كه نگران آينده آموزشی فرزندش است، بايد به قوانين مدرسه تن بدهد؟
امروز مدرسه ديگر جايي كه بود نيست و اين مهمترين چیزی است كه براي نظام آموزشي در دوران كرونا رخ داده است. خانوادهها اگر تا ديروز با اطمينان و خيال آسوده فرزندانشان را به مدرسه ميسپاردند و آنجا را امنترين جا براي آنها ميديدند، اکنون مدرسه را ناامنترين جا براي آنها ميدانند. اين باور نه تنها در میان خانوادههاي دانشآموزان كه در خانوادههاي آموزشکاران هم هست. شايد همه كسانی كه سر كارشان میروند در خطر بيماري باشند ولی بودن در كلاس درسي بيست سي نفره و در ساعت طولاني بيشترين خطر را براي همه دارد.
گذشته از ترس از گرفتارشدن به كرونا، بايد نگران رویدادهای ديگري هم باشيم؛ فرسودگي خانوادهها و آموزشکاران. مدرسههایي هستند كه از آغاز تصميم گرفتهاند كلاسها غيرحضوري باشد. روزهاي آخر آموزشی سال گذشته و در همين چند روزي كه سال نو آموزشی آغاز شده، نشان ميدهد كه آموزشکاران و خانوادهها بيش از روزهاي دیگر درگير درس و مشق دانشآموزان هستند. كندي اينترنت، نداشتن تخصص و مهارت براي برگزاري كلاسهاي مجازي و سختي كار از راه دور، كار آموزشکاران را دشوارتر از پیش كرده است. خانوادهها هم كه شرايط امروز برایشان دشوار است نگران هستند فرزندانشان نتوانند آنگونه كه بايد از آموزش برخوردار باشند.
اي كاش مسوولان از بیش از شش ماه پيش به بازپردازی برنامه روشنی متناسب با گوناگونی شرایط آموزشی در کشور و براي اين روزها داشتند و با همكاري دستگاهها شرايطي فراهم ميكردند تا همه همبستهتر و بیحاشیه این چالش را مدیریت کنیم.
الهام فخاری-عضو شورای شهر تهران
منبع :روزنامه شرق