• شنبه ١١ خرداد ١٣٩٨-١٢:١٨
  • دسته بندی : اخبار
  • شماره خبر : ١٥٧٢٥
الهام فخاری:

سرمایه‌های امیدبخش مردم ایران

سفر دو روزه‌ای به بوشهر داشتم تا در یک مراسم شرکت کنم. این نخستین سفرم به استان بوشهر بود و برایم آموزه‌های ارزنده‌ای به همراه داشت. در روزهای آخر هفته گذشته که سراسر فضای بهت و تلخ و ویرانی بود، گذر از کوچه‌های پرمهر و پاکیزه و مردمان فروتن و آگاه بوشهر مرهمی فرهنگی ساخت. این چند روز در اندیشه آنم که با کاستن ازهیاهوی خبری پایتخت و پرداختن به سرمایه‌های امیدبخش مردم سراسر ایران می‌توان راه چاره جست. در هر جمع و گروهی که باشیم ماه‌هاست که سخن از خستگی و نشدن و ویرانی و افشا و مانند اینهاست. مواردی که برخی مانند خنجری زهرآگین ناگهان روان اجتماعی مردم را می‌درند و گویای فروریزی نخبه‌‌های فردی هستند.

در حالی که درمان‌گرانه باید با صدای بلند گفت: نه این زشتی یا درماندگی همه هستی ما نیست، واقع‌بینانه بنگریم و در روش و منش‌هایمان بازنگری کنیم. امروز بافت‌های شبکه‌ای هستند که چارچوب‌های ارزشی و روشی را دانسته یا ندانسته به پیش می‌برند. در چنین جهان استوار بر شبکه‌ها و فروریزی چهره‌ها، ما همچنان بر همه‌چیزدانی و راهبری مرکزگرا تکیه کرده‌ایم، در حالی که سرمایه ملی‌مان در گستره فرهنگی کشور در استان‌های گوناگون زنده و در جریان هستند. از گفت‌و‌گو با جوانان بوشهری از شهر بوشهر تا اهرم و برازجان و دشتستان و دلوار، هزاران جوانه امید می‌توان یافت، جامعه جوان، جست‌و‌جوگر و خواهان بهبود گرچه بیشتر تماشاگر و به دور از کنشگری فراگیر. مجموعه‌های آرشیوی شخصی که دلباختگان ایران و استان به توان خود گردآورده‌اند و در این روزگار کمیاب هستند، دستاورد پیوند هویتی ارزشمندی است که خبر داغ سیما و صدای ملی نبوده و نیست. شاید کمتر کسی در کشور یا تهران بداند که مردم بوشهر اوقات فراغتی‌شان به باهم خوانی شاهنامه و خیام‌خوانی می‌گذرد. گنجی شگفت در استان جنوبی-دریایی ایران که دو وزارتخانه هم نمی‌توانند چنین دستاوردی رقم بزنند، به کوشش و بازفرآوری فرهنگی بومی جاری و زنده است. زن و مرد چنان بر ادبیات و شعر ایران و جهان چیره‌اند که باید ستایشگرانه سکوت کرد و آموخت. آنچه ما در پایتخت برای تعریفش می‌کوشیم، در بوشهر در کوچه‌رویدادها شاداب و جمعی و در جریان می‌زید و مردم گوناگونی‌ها را در کنار هم تعریف کرده‌اند. ادبیات و موسیقی چنان درآمیخته با جان مردم است که در جشن یا سوگ در خستگی یا سرزندگی از این سرچشمه جوشان و پاک بهره می‌برند. شتاب و خشونت ساختگی تهران را در این گستره آفتاب و دریا نمی‌بینی و هر گوشه که بنگری نخل و آفتابگردان و دریا آغوش مهربانی گشوده است.

کتابخانه‌های شخصی تخصصی، موزه درخشان تاریخ پزشکی بوشهر و شور و شوق دلنشین جنوبی که فقط در گستره استانی محدود نمی‌شود، این جانمایه و نوشداروهای فرهنگی برای همه و بویژه برای پایتخت‌نشینان پرتنش و گرفتار در چنبره روزمرگی درمانگر است و به کار می‌آید. آن کنشگری که مش‌حسین روستاهای مرودشت در پاسداشت زندگی با آب‌رسانی 30 ساله به جانداران کوهستان انجام می‌دهد از کدام تریبون رسمی پایتخت شدنی است و در کدام گزارش ایران امروز می‌آید؟ کار ما امروز فراتر از تماشاگری، انگشت‌به دندان گزیدن و توجیه است. کار ما شبکه‌سازی سرمایه‌های فرهنگی غیرمتمرکز در جای جای ایران باید باشد، از کرانه‌های خوزستان تا مرزهای سیستان، از آفتاب خراسان تا بلندی‌های کردستان. کار امروز ما یاری و یاوری به یکدیگر و بازجویی روزگار وصل همه ایرانیان است، یافتن و نمایاندن و بازآفرینی جوشش‌های فرهنگی کوچه‌های کهن و جوانه‌های تازه ایرانی راه و کار ما، این نسل مسدود در میانه جدال‌های پیشینیان و شگفتی‌های آیندگان، می‌تواند پیونددهی و بازنمایی سرمایه باشد. خبر و داستان روز می‌تواند جاهایی بیرون از این پایتخت خسته پراندوه پیگیری شود، اگر بدانیم و بخواهیم و دریابیم.

منبع: ایران

 

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: