حاشیه نشینی در مکان های بی دفاع شهری
حاشیه نشینی در مکان های بی دفاع شهری
همواره در گزارشهای شهری بالای سیاهه چالشها، حاشیهنشینی و پیامدهای آن بهچشم میخورد. در این سالها از حاشیهنشینی در متن هم سخن به میان میآید.
حاشیه نشینی نوعی سکونت غیررسمی، اقامت ناپایدار برگرفته از نابرخورداری و مهاجرت و تقاضا برای رفاه است که با کسب و کارهای ناپایدار و مدلهای اقتصادی آسیبزا گره خورده است. برخلاف واژه، این نوع سکونت محدود به حاشیهها یا کمربند پیرامونی شهرها نیست بلکه واگوی سبک زندگی و شرایط ناپایداری است که بیشتر ریشه در مهاجرت از روستا به شهر و نیز فروریزی توان اقتصادی و لاغر شدن طبقه متوسط دارد.
ویژگی برجسته حاشیهنشینی تعلیق است. معلق ماندن در زمان، پرسه زدن در مکانی که از آن تو نیست، چرخیدن در مدار اقتصادی کسب و کارهای معلق و موقت که بیشتر هم آبشخور آسیب و بزه دارند توصیفی از حاشیهنشینی میتواند باشد.باتوجه به ابهام و تعلیق در زمان افراد حاشیهنشین برنامهریزی و سرمایهگذاری قابل اتکایی ندارند. مهاجران کمبرخوردار یا کسانی که بهدلیل چالش کاری-مالی جایگاه و پایگاه گذشته خود را از دست دادهاند، در مکانی عاریتی به مدت نامشخص سازمان اجتماعی ناهمگونی را پدید میآورند که تجربه زیسته مشترکش تعلیق و ابهام است. با افزایش فراوانی و گوناگونی در جامعه حاشیهنشین سستی زندگی اکنون و ناروشنی آینده شدت مییابد.
تعلیق و ابهام در پیوند با بیآرزویی و بیآیندگی است و روشن است که اجتماعی روبه گسترش از بیآیندگان خطری سیلآسا پیش روی کلانشهرها، نظام شهروندی و مدیریت شهری پیش رو خواهد گذاشت. تعریف حدود شهری و نگهداشت حریم کلانشهرها از جمله کارهایی است که برای پیشگیری از جاگیری موقت مهاجران و سکونت غیررسمی صورت پذیرفته است. با این همه امروزه حاشیهنشینی نه تنها در کنارهها بلکه در متن و مکانهای بیدفاع شهری در بافتهای مرکزی هم پیشروی کرده است. حاشیه نشینی در کانکس، پشتبامهای اجارهای غیررسمی، زیرپلهای بزرگراهی و پاتوقهای شبانه پیرامون مرکزهای تجاری و اداری پیشروی کرده است. خاستگاه حاشیهنشینی کمبود یا بیسامانی فضا نیست، بلکه نابرابری اقتصادی، توزیع قطبیشده قدرت و انحصار ویژهگرایانه فرصتها است. مهاجران حاشیهنشین در پی ناتوانی برای بازتنظیمی زندگی روستایی خود، در نبود الگوی متناسب با کمبود یا فقدان منابع آب و با برهم خوردن چرخه تولید-مصرف بومی و از دست دادن نیروی کار جوان سردرگم در زمان به سوی ابرشهرهایی میآیند که لایهها و چرخههای پیچیده و گوناگون رسمی و غیررسمی، قانونی و غیرقانونی و نماهایی دلفریب دارند.
برخی مهاجرتها یا تغییر سبک زندگیها ناشی از بزهکاری و رانده شدن از خانواده و جامعه هستند. سیاستهای برانگیزاننده برای کاهش مهاجرت از مؤلفههای اقتصاد کلان و ملی اثر میپذیرند و بدون توجه به چرخههای اقتصاد بومی بیفایده میمانند. از جمله سیاستهایی که میتواند حاشیه نشینی را مهار کند توجه و اراده اقدام در راستای رفاه همگانی، دسترسیهای برابر و خدمترسانی اجتماعی هستند. برپایی، تجهیز و نگهداری گرمخانهها، مرکزهای حمایتی، مدرسههای پشتیبان کودکان کار و خیابان و سامانههای مددکاری زیرساختهایی برای فراهم ساختن دسترسی آسان و برابر به خدمات فوری تأمین سرپناه، خوراک، پوشاک، آموزش و درمان به شمار میروند و در شرح وظایف مدیریت شهری مشخص شدهاند. از سویی نگهداشت و پایش حریم شهری پناهگاههای ناپایدار را کاهش میدهد. این موارد بیشتر وظایف شهری موضعی و موضوعی هستند ولی نقش دولتها در انجام برنامههای مبتنی بر آمایش سرزمین و آمایش منطقهای با هدف کاهش نابرابریها، تأمین رفاه همگانی از طریق بهرهبرداری از منابع ملی و بویژه بازآفرینی روستاها و شهرهای کوچک تأثیری کلان دارد.
باتوجه به نبود تعریف و سازوکار مدیریت یکپارچه شهری در ایران، عاملهای مؤثر بر کاهش یا افزایش حاشیهنشینی پرشمارتر و اثرگذاری آنها پیچیدهتر شده است. دولت دهم و یازدهم به ریاست جمهوری آقای روحانی، با اختصاص درصد مؤثری از مالیات بر ارزش افزوده به توسعه روستایی با اولویت بهبود زیرساختها(راه و فضا و تأسیسات اساسی) در راستای بازآفرینی روستاها گام برداشته و مؤثر بوده است. با این همه ناپایداریهای دیپلماتیک، بیتعادلیهای اقتصاد کلان، ابرچالشهای محیط زیستی و کاستیهای هویتیابی و پیوستگی بومی و محلی این اثر را کمرنگ کرده است.روستاهای نزدیک به ابرشهرها از جمعیت جوان و کارا تهی شده و به سکونتگاههای فصلی و فراغتی تبدیل شدهاند.
حاشیهنشینی بیش و پیش از اینکه تعلیق و بیآیندگی مهاجران و رانده شدگان را نمایان کند، ناپایداری اقتصادی و اجتماعی را آشکار میسازد. دارودستههای خودساخته، بزهکاری، ژرفایافتن فرسودگی اجتماعی و ناتوانتر شدن در سرمایهسازی برای آینده پیامدهای تعلیق ناشی از حاشیهنشینی است. حاشیهنشینی فقر را ژرف تر و تاریکتر میسازد. نابرخورداری از خدمات شهری، عدم دسترسی برابر به رویدادها و فرصتها، کاستی در خدمات آموزشی، درمانی و فرهنگی و چرخه ویرانگر بزه برخی از پیامدها هستند.
برخی بر این باور هستند که ساختار کالبدی و الگوی توسعه شهری هم بر گستردگی یا پراکندگی حاشیهنشینی اثرگذار است. از طریق نظامهای شهری هوشمند، طراحی فضای شهری، الگوی تأمین رفاه همگانی، رونق و پایداری اقتصادی و شرایط محیط زیستی میتوانند حاشیهنشینی را محدود و مهار کرد. از سوی دیگر تعادل میان ارزش افزوده ناشی از خدمات-تولید/عوارض بهرهبرداری و ارزندگی زمین به مثابه منبع پایدار مالکیت باید برقرار شود. امروز منطق اقتصادی کشور و شهرهای ما بیش از آنکه بر تولید و خدمات استوار باشد، به منابع معدنی و زمین تکیه کرده و زمین و زمینداران شهری روند توسعه را رقم میزنند.
جامعه بزرگسال حاشیهنشین مسألههای ویژه خود را دارد و جامعه نوجوان-جوان یا کسانی که در زاغهها و سکونتگاههای غیررسمی چشم بر جهان میگشایند چالشهای هویتی، اجتماعی و اقتصادی متفاوتی را باید از سربگذرانند. کمبود دسترسی به آموزش رسمی باکیفیت وضعیت ابهام را شدت داده است. چاره حاشیهنشینی درمانهای تکنسخهای و طرحهای ضربتی نیست بلکه نیازمند مدل چندجانبهای است که همزمان به چند لایه نسلی، گوناگونی مهاجران و توانافزایی اجتماعی بپردازد و از سویی روند پایدار و قابل اعتماد اقتصادی در کلان و چرخه زیستی معناداری در سکونتگاههای بومی بازآفرینی کند.
گرچه مدیریت یکپارچه در قانون تعریف نشده ولی اقدام یکپارچه مدیریت شهری و دولت و حاکمیت برای کاستن از شتاب روبه رشد حاشیهنشینی در متن بایسته است. حاشیهنشینی شهرنشینی در تعلیق زمانی و ناوابسته به مکان-شهر است، نه در نظام صنفی شهری پیشینه و جایگاهی دارد و نه در سازمان موقت و ناپیوسته حاشیهنشینان امنیت پایدار مییابد. حاشیهنشینی استیصال ناشی از اصالت سرمایه ملکی و تجربهای برخاسته از نابرابری و درماندگی است.
نایب رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران
منبع: روزنامه ایران