• ١٥ دی ١٣٩٧-
  • دسته بندی : اخبار
  • شماره خبر : ١٣٦٦٣
اهلِ جایی شدن

اهلِ جایی شدن

هفته‌نوشته‌ ی شهروندی الهام فخاری عضو شورای شهر در روزنامه ایران از اهل جایی شدن حکایت دارد:



دومین هفته دی ماه با نشست ماهانه کمیته نظارت و پیگیری مصوبه شهر دوستدار کودک آغاز شد. نظارت بر کندی، سردرگمی و پیچیده کردن بیهوده الگوی دسترس‌پذیری و مناسب‌سازی شهر که دوازده سال است با هر شکلی از پیگیری‌های شوراهای سوم و چهارم و پنجم، بدنه‌ اجرایی شهرداری (فرقی هم ندارد این دوره یا دوره‌های گذشته) از انجام آن طفره می‌رود. مردم برای تغییر، در موافقت با یک برنامه یا شعار، یا در نفی یک شیوه و وضعیت رأی می‌دهند، مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های پرشور انجام می‌شوند و پس از همه این‌ها، عده‌ای پیروز رقابت می‌شوند، ولی بخشی از نیروهای میانی، بدنه کارشناسی و برخی از گروه‌های اجتماعی در برابر تغییر ایستایی دارند و آن قدر با دیوان‌سالاری و گزارش‌های بی‌معنا کش می‌دهند تا زمان بگذرد و فرسوده شوی و بروی! از این الگوهای مصوب برای تهران چندتایی داریم: شهر دوستدار کودک، شهر دوستدار سالمند، شهر بدون پلاستیک، شهر بدون دخانیات و... ولی تهران شبیه کدامش شده؟ چه کسانی باید چنین الگویی را در شهر به انجام برسانند؟ بازدارندگی و شلختگی و بی‌حسی برخی بخش‌های کارشناسی اداری از کجا ریشه می‌گیرد؟ به گمانم تا هنگامی که طرح‌ها و لایحه‌ها بدون آگاه‌سازی و باورمندی مدیران میانی و کارکنان مصوب و ابلاغ شوند راه به جایی نخواهیم برد. برخی مدیران و کارشناسان مهارت رسوب در جای خود را دارند و خودشان بزرگترین مانع هر تغییری هستند. برای تغییر به هم‌پیمانان درون سازمان و بیرون سازمان شهرداری یا دولت نیاز داریم وگرنه هم خودمان فرسوده می‌شویم و هم مردم ناامید می‌شوند و هم فرصت بهبود از میان خواهد رفت. این همراهی مسأله‌ای سیاسی نیست، حرکتی مشترک میان سلیقه‌های سیاسی گوناگون می‌تواند باشد. نهادهای مردمی و شهروندان در جست‌و‌جوی انجام شهر دوستدار کودک هستند و با همه کندی و کاستی درون شهرداری، پیگیری مدنی از بیرون نشانه‌ امیدبخشی است.

در هفته‌ای که گذشت تجربه‌ای در صحن شورا از سر گذرانده شد که گویای ضرورت بازنگری در تعامل‌ها است. فاصله میان تجربه‌ تفاوت نظر تا خشم و آزردگی بسیار کم‌تر از تصور است و اگر مراقب نباشیم با توجه به فشارهای روزمره کاری چه بسا به نفی و تخریب همدیگر سرگرم شویم.

چهارشنبه تجربه باهم‌خوانی کتاب را با رمان شهری «رهش» نوشته امیرخانی برگزار کردیم که البته بیشتر به گفت وگو درباره «اهل جایی شدن» انجامید. آنچه عبدالله انوار یا حاج فتوحی کفاش بازار از تهران می‌گویند گوهرهایی است که امیرخانی و دیگرانی می‌جویند و این گنج‌ها روایت و داستان‌های ما درباره همدیگر و جا و گاهی است که زندگی می‌کنیم نه تنها ساختمان‌های خالی. تهران یا هر جای دیگر هنگامی معنا و شناسه پیدا خواهد کرد که روایت‌های ما تاریخ را نه به عنوان یک محتوای ایدیولوژیک بلکه به عنوان یک بافتار راستین بپذیریم، بخوانیم و بدانیم و داستان‌های روزمره خودمان را هم باور داشته و دوست بداریم.

 

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: