نقش مردم در آستانه انتخاب شهردار آینده شهر تهران/ اصلاح سبک زندگی و قانونمداری شهروندی
نقش مردم در آستانه انتخاب شهردار آینده شهر تهران/ اصلاح سبک زندگی و قانونمداری شهروندی
این روزهـا که در شــــورای شــــــــــهر تهران به بررسی برنــــــامـههـــــــــای نامزدهای شهرداری تهــران مشـــغول هســتیم، فیلمــی که چندی پیش در جشنواره جهانی فیلم فجر تماشا کردم، را بازخوانی میکنم. یک کمدی ایتالیایی بهنام «قانون میگه». این فیلم داستان مردمی را نشان میدهد که از نابسامانی شهری و تعرض به منافع و حقوق عمومی به ستوه آمدهاند و در انتخابات، به نامزدی که از قانونمندی و حق مردم در شهر سخن میگوید، رأی میدهند. با روی کار آمدن این شهردار جدید، قانون بازخوانی پررنگ میشود، شهر نظم نسبی پیدا میکند و کارها به روش نو انجام میشوند. پس از گذشت زمانی همان مردمی که از آشفتگی، ترافیک و زبالههای انباشته شده در شهر به تنگ آمده بودند، منافع روزمره و سبک زندگیشان را در تعارض با این دگرگونیها دیدند و کمکم به این نتیجه رسیدند که انجام رفتارهای قانونی آنقدرها که به نظر میرسد هم خوشایند نیست و نیاز به دگرگونی بازخورد(نگرش) و سبک زیست شهری دارد. تغییر رفتاری که شاید آنقدرها هم ساده نباشد و نیازمند گذشتن از بخشی از منافع شخصی برای بهبود شرایط عمومی است. این چنین میشود که همان مردمی که او را انتخاب کردند با تحریک حلقههای ذینفع در محفلهای شبانه و با برنامهریزی، سازماندهی میشوند و تلاش میکنند شهردار جدید را وادار به کنارهگیری کنند تا بهزندگی قانونگریز و برپایه تخلفی که داشتند برگردند. روزهای گذشته به همراه اعضای شورا برنامههای کاندیداهای شهرداری را شنیدیم. این برنامهها بیشتر دربردارنده مواردی است که در صورت انجام، میتواند تهران را به یک ابرکلانشهر بیرقیب دگرگون و مسألههای بزرگ آن را حل کند.
ولی جدا از برنامه خوب شهردار و شدنیبودن برنامه، بازخورد همکارانه شهروندی و رفتار جامعه شهری هم یکی از بنیانهای بهبود شرایط هر شهری است. سخنی که روز گذشته در صحن شورا به یکی از نامزدها گفتم این است که گاهی جامعه خود مدل قانونستیزی و تخلف شبکهای را پدید میآورد و خودش را هم با آن سازگار میکند و به این ترتیب منافع همه، از خرد و کلان در مدل تخلف برآورده میشود. در این شرایط چه برنامهای برای همراه کردن مردم در این مسیر نه چندان هموار تغییر به سوی فسادستیزی و قانونمداری داریم؟
نکته دیگری که در پرسشهایم از نامزدها مطرح کردم، برنامه آنها برای مدیریت تعارض منافع حلقههای قدرت در مدیریت شهری بود.منظور از حلقههای قدرت نه نظام حاکمیتی، که حلقههای قدرتی است که با ثروت و فشار خود به نوعی فرآیندهای شهری را غیرمستقیم پیش میبرند. برای ساختن و داشتن شهر بهتر برای همه گروه های اجتماعی باید راهکاری برای مدیریت منافع این گروه از افراد با نهادها هم در نظر گرفته شود تا برنامههای خوب فقط روی کاغذ و ایده باقی نمانند و بتوانند به انجام برسند.
شاید این روزها، نقش شهروندی و مردم در قانونمند بودن یا نبودن، به سامان بودن یا نبودن شهر نمود بیشتری پیدا میکند. نکتهای که نباید از آن غافل شویم این است که در بودن یا نبودن شهردار و حتی با وجود برنامه خوب و آرمانی، ما مردم هم باید بدانیم، بخواهیم و بپذیریم بخش بنیادی از مسیر انجام برنامهها و ساماندهی امور شهری هستیم و برای رسیدن به شهر آرمانی باید هر شهروند هم در کنار شهردار توانمند سهم خود را انجام دهد. اینجاست که باید از خود بپرسیم آیا حاضر به گام برداشتن در این راه و دگرگون شدن از مستأجر شهر به شهروند اثرگذار برای دگرگون شدن تهران به شهری بهتر برای زیستن همه افراد جامعه هستیم؟