• پنج شنبه ٢٠ خرداد ١٤٠٠-١٧:٤٥
  • دسته بندی : اخبار
  • شماره خبر : ٢١٧٥٨
گفت و گو محسن هاشمی با شرق درباره اقداماتی که تهران را به سمت شهر انسان محور می برد؛

پایان دوره مگاپروژه های فانتزی

به گزارش معاونت ارتباطات و امور بین الملل شورای اسلامی شهر تهران به نقل از شرق تهران امروز با تهران چند دهه گذشته تفاوت های زیادی دارد و شاید مهمترین تغییر، این باشد که مردمش دیگر نسبت به شهرشان بی تفاوت نیستند و کوچکترین تغییرات و اشکالات یا اتفاقات خوشایند در فضای مجازی منتشر می شود و همه مردم شهر خبردار می شوند. اگر در سال های گذشته باغ های بزرگ شهر را شبانه یا با پنهان کاری، پشت دیوارها تخریب می کردند و کسی خبردار نمی شد، حالا با انتشار چند عکس جلوی یک عملیات عمرانی گرفته می شود و این همان احساس تعلق خاطر و مطالبه گری در شهر است که باید بیشتر و بیشتر تقویت شود. تهران سال های زیادی چوب حراج بر تنش خورده و چهره امروز آن گویای حجم زیادی از سوداگری است که در دل آن رقم خورده و می خورد و به همین دلیل نیاز دارد تا با توجه و مطالبه گری بیشتر به سمت شهری انسان محور و آرام حرکت کند. شورا و شهرداری تهران در دوره اخیر مدیریت شهری تلاش کردند در مسیری متفاوت از دوره های قبل حرکت کند تا خط پایانی بر تهدید زیست پذیری شهر تهران بکشند و به قول محسن هاشمی – رئیس شورای شهر تهران، تلاش می کنند تهران "شهری برای زندگی" باشد. او کماکان با توجه به سابقه حمل و نقلی خود تاکید دارد برای شرایط بهتر زندگی باید حمل و نقل در تهران را تقویت کرد و همزمان در حواشی مدل های حمل و نقل فرصت های ساخت و ساز را فراهم کرد تا مردم تشویق به استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی شوند. گفت و گوی شرق با محسن هاشمی حول تغییرات رخ داده در این دوره در جهت اصلاح روندهای اشتباه گذشته است که در ادامه می خوانید.

 چرخه شهر فروشی از چه زمانی شکل گرفت و به اوج خود رسید؟ چه قوانین و مصوباتی شهرداری ها را به این سمت سوق داد؟

شهرفروشی یا فروش تراکم مازاد بر طرح تفصیلی، بسترها و دلایل مختلفی دارد که در سه حوزه عرضه، تقاضا و کالبد شهر قرار می گیرند. در حوزه عرضه، طی دو دهه گذشته شاهد بودیم که تعداد پرسنل شهرداری تهران تقریبا 5 برابر شده و از 25 هزار نفر در سال 1377به 125 هزار نفر در سال 1396 با احتساب نیروهای شرکتی رسید. طبیعتا هزینه های اداره شهر با این رشد در پیکره شهرداری به صورت تصاعدی افزایش پیدا کرد وهمزمان اجرای پروژه های غیرضروری  و فانتزی یا مگاپروژه ها نظیر برج میلاد، باغ پرندگان یا پل صدر نیز هزینه ها را افزایش داد. در این شرایط  آسان ترین راه برای کسب درآمد شهرداری، فروش تراکم مازاد یا شهرفروشی بود، بنابراین یکی از عوامل اصلی شهرفروشی، افزایش هزینه های اداره شهر است.

عامل دوم در حوزه تقاضاست؛ مهاجرت و افزایش جمعیت در دهه شصت و هفتاد، تقاضا را برای تولید سرانه های  مسکونی و خدماتی افزایش داد، طبیعی است که قیمت زمین بصورت تصاعدی بالا برود و افزایش تراکم و بارگذاری، هزینه بسیار کمتری از تامین زمین برای ساختمان پیدا کند. این نسبت، امروز در تهران حدود ده برابر است، یعنی ارزش یک متر زمین حدودا ده برابر هزینه ساخت یک متر ساختمان است، پس بصورت طبیعی تقاضا برای مرتفع کردن ساختمان ها فشار می آورد.

عامل سوم کالبد شهر است، تعیین حریم برای شهر، مانع گسترش افقی تهران شده است و وقتی گسترش افقی متوقف می شود، مسیر به سوی گسترش عمودی یا شهرفروشی و قانون فروشی میل پیدا می کند و شهر در آسمان و افزایش طبقات ساختمان ها گسترش می یابد. البته این به معنای منفی بودن بارگذاری و توسعه عمودی شهر در همه حالت ها نیست. اتفاقا قراردادن الگوی TOD  در توسعه شهر ایجاب می کند که بارگذاری در حاشیه سیستم حمل ونقل عمومی انجام شود، اما اتفاقی که در تهران طی دو سه دهه گذشته افتاده، تراکم  در همه بخش های شهر است.

یکی از علل این انحراف در شهرسازی، تفویض اختیارات کمیسیون ماده 5 به شهرداری در تغییر کاربری هاست که موجبات بارگذاری در مناطق اشباع شده را فراهم کرد. علت دوم، قانون گریزی شهرداری در فروش تراکم در دوره گذشته بود که در بسیاری موارد حتی به همان طرح تفصیلی تصویب شده و نیم بند هم عمل نشده است.

  اشکالات و فضای خالی در تهیه و تدوین طرح های جامع و تفصیلی چه اندازه در انحراف از آن تاثیر داشت؟

طبیعتا طرح تفصیلی خالی از اشکال نیست، یکی از اشکالات عمده آن، عدم استقلال مشاور و تهیه کننده طرح از سوی شهرداری بود که باعث شدهدر بسیاری از موارد از الگوی علمی و صحیح بخاطر تامین نظرات کارفرما وشهرداری عدول شود. اما مشکل بزرگتر عدم پایبندی به همین طرح تفصیلی و دادن اختیارات زیاد به شهرداری های مناطق و شوراهای معماری در واگذاری طبقات و فروش تراکم است که همین طرح را هم نابسامان جلوه می دهد. در همین سالها عملا شاهد بی نظمی و بی عدالتی در محلات هستیم که قطعات مشابه، بارگذاری های متفاوتی را دریافت کرده اند واین رانت و بی عدالتی موجب نارضایتی شهروندان وبه هم ریختن خط آسمان شده است.

  جریان اضافه شدن مصوبه 8 بندی احمدی نژاد به طرح تفصیلی چه بود و چه نتیجه ای داشت؟ 

این اتفاق در دولت گذشته اصولگرا رخ داد و عملا اجازه تغییر کاربری اراضی شهری که مختص خدمات شهری بود به کاربری تجاری ومسکونی را فراهم کرد. همچنین بستر افزایش تراکم در باغ ها وساخت برج - باغ در 30 درصد مساحت باغ را فراهم کرد.  البته این مصوبه نکات مثبتی هم داشت اما بخش مهمی از آن منفی و بدون کارشناسی لازم بود و پیامدهای سنگینی برای حوزه شهرسازی داشت که تا امروز ادامه دارد.

  درآمدهای افسانه ای که مدیریت شهری در دوره های گذشته به آن دست یافت از کجا ناشی می شد و در کجا هزینه می شد؟ چه نفعی برای شهر و شهروندان داشت؟

بخشی از درآمدهای اضافه شهرداری، صرف مگاپروژه ها و پروژه های فانتزی شده است؛ پروژه های بزرگ و سنگینی که توجیه فنی نداشتند و بار سنگینی به منابع شهر وارد کردند و موجب شهرفروشی شد. همچنین عمده این پروژه ها پس از بهره برداری به افزایش استفاده از خودروهای شخصی و ترافیک منجر شدند.  اگر تراکم فروشی و واگذاری سرمایه های شهر، برای توسعه حمل ونقل عمومی مانند مترو و اتوبوس یا بازکردن گره های کور ترافیکی انجام می شد، قابل توجیه و دفاع بود، همانطور که بسیاری از شهرهای توسعه یافته، چنین سرمایه گذاری هایی را برای توسعه سیستم حمل ونقل عمومی خود انجام دادند. اما مگاپروژه های تهران عموما، در حوزه بزرگراه ها یا پروژه های فانتزی و خودرومحور بودند و به افزایش آلودگی هوا و ترافیک انجامیدند.

 اجرای پروژه های بزرگ مقیاس انتخاب شهر بود یا اجبار شرایط مالی شهرداری ؟

مگا پروژه ها در تهران، عمدتا جنبه های تبلیغاتی و دهان پرکن داشته اند و بدلیل اینکه شهرداران آینده خود را در دولت یا پستهای انتخابی می دیدند، نیاز به ارائه کارنامه ای سنگین وچشم نواز داشتند و عموما پروژه ها را در این دوران به شکلی برنامه ریزی می کردند که تا انتخابات افتتاح شود. طبیعتا این پروژه ها به منابع مالی شهر فشار می آوردند و به همین خاطر شاهد استقراض شهرداری از سیستم بانکی، عدم تخصیص بودجه به پروژه های زیربنایی مانند مترو و اتوبوس و به شکل مشخص شهرفروشی برای تامین منابع این پروژه های بزرگ بوده ایم.

  تبعات رویکرد شهرفروشی در این چند دهه بر شهروندان و گسترش حس بی اعتمادی و عدم تعلق به شهر چقدر بوده است ؟

یکی از دلایل مشارکت بی سابقه شهروندان تهرانی در انتخابات دوره گذشته شورای شهر، اعتراض به همین روند شهرفروشی و توزیع رانت و بی عدالتی بود، تا حدی که سه برابر دوره گذشته شاهد مشارکت مردم تهران بودیم. البته شاید همه مطالبات شهروندان تهرانی بخصوص در توسعه سیستم حمل ونقل عمومی و کاهش آلودگی هوا و ترافیک در این دوره محقق نشده باشد اما در جهت توقف شهرفروشی و قانون فروشی و صیانت از باغات مدیریت شهری موفق عمل کرده است. در سالجاری (99) عملا فروش طبقه مازاد در بسیاری از مناطق مرغوب تهران به صفر رسیده است، البته این وضعیت موجب نارضایتی و اعتراض کسانی که در دوره فعلی نتوانسته اند، تراکم مازاد بر طرح تفصیلی دریافت کنند نسبت به افرادی که در دوره گذشته این رانت را گرفته اند، می شود که  شورا با تصویب بسته محرک دوران کرونا، شهرداری را ملزم به بررسی و تعدیل این رانت کرده است.

گفته می شود روند تراکم و هلوگرام فروشی و رانت حاشیه آن باعث ورود بانک ها به بازار سوداگری مسکن و خسارات دیگر شد! این موضوع را قبول دارید ؟ آیا ترمزی بر این روند و شرایط می توان گذاشت ؟

طبیعتا وقتی شما یک بازار با حاشیه سود بالا در املاک مرکز و شمال تهران ایجاد می کنید، سرمایه از سایر بخش ها مانند تولید یا نوسازی بافت های فرسوده به این بازار که از نظر ظرفیت شهرسازی از مرز اشباع شدن هم عبور کرده، جذب می شود. توقف تراکم فروشی اگر با تسهیل و تقویت بارگذاری در مناطق مثبت یعنی بافت های فرسوده یا اطراف سیستم حمل ونقل عمومی عمل می کرد، می توانست روند را معکوس و مثبت کند اما متاسفانه در بارگذاری مثبت شهرداری ضعیف عمل کرده ونتوانسته جذابیت کافی برای سازندگان در مناطق فرسوده وناپایدار را فراهم کند. 

توقف شهرفروشی به عنوان یکی از مهم ترین دستاوردها و ابرپروژه مدیریت شهری دوره پنجم مطرح می شود، آیا این موضوع را قبول دارید ؟ این ادعا چطور قابل اثبات است ؟

این یک ادعای صرف نیست، یک حقیقت است که در سطح شهر قابل مشاهده است و کمتر می بینیم مانند گذشته ساختمان هایی در مناطق با بارگذاری سبک، در ارتفاع بالا بروند، عملا تراکم فروشی مازاد در تهران به حدود یک دهم گذشته کاهش پیدا کرده است. برای نخستین بار هزینه های اداره شهر که مرتب افزایش می یافت با احتساب تورم طی این چهار سال نصف شده و تعداد پرسنل شهرداری بجای افزایش، 20 درصد کاهش یافته است. همچنین در این دوره از فعالیت های کلیشه ای ومناسبتی که بصورت موازی توسط شهرداری و با هزینه سنگین صورت می گرفت جلوگیری و فضا برای فعالیت های مردمی و داوطلبانه فرهنگی و اجتماعی باز شد. در این دوره به جای تاکید برمگا پروژه های تبلیغاتی، پروژه های محله محور و کاربردی در اولویت قرار گرفت.

زمینه های تحقق و ادامه اجرای این رویکرد کیفیت گرا و انسان محور به جای رویکرد شهر فروشی و سوداگری در شهر و شهرداری وجود دارد ؟

رویکرد شورای پنجم، تبدیل تهران به "شهری برای زندگی" است که مقداری با شعار" تهران شهری برای همه"، تفاوت دارد. این هنر نیست که ما آلودگی هوا و ترافیک را برای همه ایجاد کنیم، بلکه هنر این است که این مشکلات را حل کنیم و تنها راه حل این مشکلات که مهمترین اولویت مردم هم است، توسعه حمل ونقل عمومی و تبدیل الگوی توسعه شهر از خودرومحور به انسان محور بودن است. لازمه این برنامه هم تغییر الگوی شهرسازی در بارگذاری در مناطق اشباع شده، گران و پرتراکم به بارگذاری در اطراف ایستگاه های مترو و سیستم حمل ونقل عمومی است تا الگوی حرکتی شهروندان را از خودروسواری به پیاده روی های کوتاه و استفاده از سیستم حمل ونقل عمومی تغییر دهد. در شهرانسان محور، باهم بودن، رفتارهای انسانی، سلامتی و حرکت شهروندان در کنار یکدیگر رخ می دهد و این نیاز به تطبیق الگوی شهرسازی با شهرانسان محور دارد.

 

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: