• چهارشنبه ٢٦ آذر ١٣٩٩-٢٢:١٧
  • دسته بندی : اخبار
  • شماره خبر : ١٩٩٨٠
الهام فخاری:

یلدا را با سامانه‌های مجازی می‌گذرانیم

زمان مطالعه: ۳دقیقه

پدربزرگم همیشه از آخر تابستان میوه‌هایی را می‌برد در یک غارمانند کوچک خنک در باغ. باغی که او آباد کرد انگار یک بهشت کوچک در این جهان هول‌آور و در توفان‌های از‌دست‌دادن‌های بی‌بازگشت بود. درست هنگامی که روزها کوتاه و کوتاه‌تر می‌شدند و آفتاب رنگ‌‌پریده و کم‌فروغ‌تر می‌شد، در سردترین و بلندترین شب سال، که به قول آن عزیزِ رفته سنگ از سرما می‌ترکید و آب‌ها یخ می‌بست، در همان سیاه‌ترین شب سرما افروغه‌ای روشن و کرسی گرم همه ما را گرد هم می‌آورد. اینکه خانه کدام بزرگ‌تر می‌رویم و کنار اجاق گرم کدام خانه با هم هستیم، بخشی از داستان بود، ولی شبی بود که ما در کنار هم بودیم. پدربزرگ سبیلوی مهربانم انارها و هندوانه را و پدرم خرمالو را می‌آورد، مادربزرگم و مادرم خوراک گرم را برایمان فراهم می‌کردند. خاله و دایی‌ها، عموها و عمه و اهل و عیال همه روایت‌هایی از آن شب آغاز زمستان بودند. با همه این سرخی‌ها و گوناگونی‌ها ولی شب چله را روایت‌های بزرگ‌ترها و شعرخوانی‌های جوان‌ترها و با هم بودن‌مان گرم و خوشمزه و روشن می‌کرد. سفره‌هایی که کم یا زیاد می‌شد، ساده یا پررونق می‌شد یک بخش ماجرا بود ولی آنچه چله سرد آغاز زمستان را از سر ما می‌گذراند، با هم بودن‌‌مان بود دور کرسی یا اجاق یا اتاق‌های کوچک خانه‌هایی که رنج‌ها و دشواری‌های روزگار تکیده‌شان می‌کرد.

بی‌پولی، گرفتاری، مستأجری یا بی‌کاری گریبان‌گیر بخشی از مردم بود ولی شاید احساس اینکه شکافی پرناشدنی میان ما و کوچه‌بالایی‌ها هست، مانند امروز ژرف و همه‌گیر نبود. شب چله‌ها را سال به سال به یلدای مهربانی نام نهادیم. برخی آن شب سرد بلند را برای بی‌سرپناهان گرم کردند، برخی میان سالمندان و کودکان مرکزها رفتند، برخی به بیماردارها و همراه‌سرای بیماران سر زدند.

حالا این روزها دارد یک سال می‌شود که هول سیاه کووید۱۹ ما را از دیدار و آغوش‌های یکدیگر محروم کرده است. ناچار به دورماندن از هم شدیم، ما، مایی که کنار هم نشستن و با هم بودن‌مان پیش از این هم داشت دشوار و دشوارتر می‌شد، چقدر دلتنگ هستیم.

نزدیک یک ‌سال است که بخش زیادی از مردم نتوانسته‌اند به بزرگ‌ترها سر بزنند، دور هم میهمانی بدهند، توان اقتصادی‌شان کاهش یافته ولی مردم رنج‌کشیده و در سختی سرزمین‌‌مان یاور و دلجوی هم بوده‌اند. همدلی و همیاری‌ها یادگار تاریخ می‌ماند، شاید در این ماه‌ها همه در دل ماجرا هنوز نمی‌دانند چه بر جهان و چه بر ما در ایران گذشته است. ما در شرایط دشوار تحریم با کووید۱۹ و خیلی چیزهای دیگر باید دوام می‌آوردیم. اکنون که به شب چله نزدیک می‌شویم بیش از ۵۰هزار نفر از هم‌میهنان‌مان به خاطر کووید۱۹ در میان‌مان نیستند و جان ‌باخته‌اند و خانواده‌هایشان سوگواران بی‌سخن و بی‌آغوش شده‌اند و کسی را مجال سرزدن نیست. این نمای هول‌آور از سالی که گذشت، نباید ما را از یاوری به همدیگر برای گذراندن این سرما و سیاهی بازدارد. ما در سالی چنین دشوار و در بدرود با ۱۳۰۰ هم شب چله خواهیم داشت، آیین نیاکان‌مان را به مهر و همیاری پاس خواهیم داشت. گرچه در یک اتاق و دور یک کرسی یا اجاق ننشسته باشیم، چراغ این خانه دیرین، مهر سرزمینی را روشن نگه می‌داریم. یلدا روشنایی در دل‌های ماست که برای ایران و برای یکدیگر می‌تپد، یلدا را برخط و با سامانه‌‌های مجازی می‌گذرانیم تا گرچه دور از هم ولی یکدل و با هم از این سرمای تاریک و هول‌‌آور بگذریم. شب چله، یلدای روشن کهن‌مان را در اتاق‌های خود، گرچه به ظاهر دور ولی در پیوند با هم برای زنده نگه‌داشتن امید به زندگی، به‌گونه‌ای متفاوت از همیشه، تنها با هم جشن می‌گیریم. به پاس آن باورمندی پدربزرگ و مادربزرگ‌ها، آفتاب دوباره خواهد دمید و مهر و برکت را ارزانی خواهد داشت.

روزنامه همشهری- ۱۳۹۹/۰۹/۲۶

 

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: