• پنج شنبه ١٣ شهريور ١٣٩٩-١٠:٢٥
  • دسته بندی : اخبار
  • شماره خبر : ١٨٨٢٤
الهام فخاری

نجواهایی برای تغيير

چندی با هم کار می‌کنند و کم‌کم نجواها آغاز می‌شود. این‌همه تعاونی درست شده؛ ولی بسیاری از جایی، از نا و نفس افتاده‌اند. نمای کار شورایی است؛ ولی اندک‌اندک برخی از برخی عضوتر می‌شوند. مؤسسه ثبت می‌شود و چندی پس‌از‌آن بر سر سود و زیان، بر سر چگونگی نقش‌ها یا بر سر اینکه چه کسی بیشتر حق دارد، کار بالا می‌گیرد. سازمان ‌مردم‌نهاد یا حزب پی می‌ریزیم و کم‌کم به یک گروه‌در‌گروه دگرگون می‌شود. دوباره تکه‌تکه می‌شویم و اگر بتوانیم خیمه بر تیر و عَلَم خودمان بالا می‌بریم.
 
 اینها روایت‌های زیسته کار گروهی ما در ایران است و برای خیلی‌های‌مان در زمینه‌های گوناگون رخ داده است. بارها هم خوانده و شنیده و گفته‌ایم که مردم ما کار گروهی بلد نیستند یا فرهنگ ما فرهنگ کار و سود فردی است، نه گروهی و چیزهایی از این دست. پس چگونه است که از همین مردم و آدم‌ها که می‌روند جاها و کشورهای دیگری در گروه وارد می‌شوند و بسیاری با گروه به سر‌و‌سامان می‌رسند؟ چرا بنیان کار در سازمان‌ها، حزب‌ها (با هر گرایشی)، نهادها، شرکت‌ها و انجمن‌های ایرانی گروهی ریشه نمی‌گیرد و برخی آشکار یا پشت پرده مهار کار را به ‌دست می‌گیرند و به نام گروه و با تابلوی همگانی، ولی در راستای خواست و اراده و چیرگی خود پیش می‌برند؟
 
 از این تأسف‌بارتر این است که این کژکارکردی نه‌تنها آسیب‌شناسی نمی‌شود و برای توان‌افزایی و بهبود مهارت‌های کار گروهی اراده‌ای نیست؛ بلکه این رویه زرنگی و توانایی و نابغه‌بودن اینها تعبیر می‌شود. گرایش، دانش و توانایی کار گروهی سرشتی نیست، که اگر هم باشد، در میان جانداران و جانوران، گونه آدمی گونه‌ای اجتماعی است و همگان از زیرساخت‌های سرشتی آن برای آموختن و به‌کارگیری زبان، دانش و فناوری و کار با هم برخوردار هستند. پس چرا در زمینه کار گروهی میان ما و جامعه ژاپنی یا کانادایی ناهمانندی چشمگیر هست؟ جامعه ژاپنی با پیشینه‌ای دیرین و جامعه کانادایی با بافتی مهاجرپذیر و به سخنی، آمیزه‌ای (سالادی) از مردم پرورش‌یافته در فرهنگ‌های بسیار گوناگون نمونه‌هایی از کار و سود برای همه و با همه هستند. وضعیت ما چیست؟ 
 
 شمار نهادها و حزب‌ها و سازمان‌ها و شرکت‌ها چه بسیار ولی آنهایی که گروهی پیش رفته و پایدار و بالنده زیسته باشند و انشعاب و چندگانه نشده باشند، چندتا است؟ در برخی از آسیب‌شناسی‌های فرهنگی و اجتماعی یا در نوشته‌هایی که بر خلقیات ایرانیان، نخبه‌کشی یا خودکامگی کانون‌مند هستند، ریشه‌های فرهنگی و جامعه‌پذیری بازگو شده‌اند؛ ولی باز هم نهاد یا رویه و برنامه‌ای برای بهبود و دگرگونی در کار نیست. در میان گروه‌هایی که به‌راستی گروه نیستند؛ بلکه تنها چند نفر دور هم هستند که هر‌یک آرمان و کار و سود (مادی یا فرهنگی) خود را دنبال می‌کنند و همین هم در نسل‌ها بازتولید می‌شود. آیا ما هیچ نمونه اجتماعی موفقی از کار گروهی نداریم؟
 
 با همه کاستی‌ها یک نمونه فرهنگی کامیاب در بازتولید و جامعه‌پذیری همکاری و باهم‌بودن، از یک ‌سو هیئت‌های آیینی-مذهبی (چه شیعی- اسلامی و چه گروه‌های دینی-آیینی پیروان دین‌های ابراهیمی به ‌شمار می‌روند) شناسه (هویتی) گروهی کاری با هم در کنار هم که سده‌ها استوار و زنده مانده است. همین بافتار گروهی جاهای دیگری در کار و پیشه یا خویشاوندی هم درست پیش می‌رود؛ ولی تضمینی برای تعمیم آن به دیگر زمینه‌های زندگی نیست. از سوی دیگر برخی تعاونی‌های روستایی را هم می‌توان نمونه‌هایی از باهم‌آموزشی همکاری و سود و بالندگی همگانی دانست؛ ولی دریغ که کمتر نامدار کنشگر شهری‌ای برای آموختن به سوی این نمونه‌های کارا و اثربخش می‌رود.
 
 همکاری و کار گروهی خاک و زمین نیست که از نسل پیش به ارث برسد؛ ولی از راه فرایندهای جامعه‌پذیری نسلی بهتر و روان‌تر پیش می‌رود. اگر تاریخ اجتماعی ما دچار خودمحوری پادشاهان و سودخواهی فردی بوده، امروز با این‌همه دسترسی و نهاد آموزشی و آدم‌های دلسوز پای کار هنگام آن است که خودمان برای باهم‌آموختن همکاری و کار گروهی، بازشناسی کژکارکردی‌ها و گیرو‌گره‌های شخصیتی‌مان آستین بالا بزنیم و از درنگ چندماهه کرونایی بهره بگیریم تا آموزش و پذیرش کار گروهی را پیش ببریم. روز تعاون تنها یک نام در سررسید سالانه نیست. تعاون، همکاری و باهم‌زیستن است، باید درباره‌اش بدانیم، بخواهیم کاری کنیم و با برنامه‌‌ درست نخست از خود آغاز کنیم؛ وگرنه همه این مناسبت‌ها و تقدیرنامه‌ها، همه این ساختارهای شکلی به نام تعاونی و شرکت و مؤسسه و سازمان مردم‌نهاد و حزب و این شورا و آن شورا درد درخودماندگی فردی ما را چاره نخواهد کرد.
 
 
الهام فخاری- یادداشت هفتگی روزنامه شرق- ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

 

 

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: