الهام فخاری
سده نام آن جشن فرخنده کرد(شاهنامه فردوسی)
آیینها بخش برجستهای ازسرمایه فرهنگی هر جامعه و سرمایهای جهانی هستند. به باور زویینگهافت سرمایه فرهنگی برساختی از دانشها و توانشها است و بوردیو این مفهوم را دربردارندهی فراوردهها هم میداند. سرمایه فرهنگی توانش و دانش آگاهی از نمادهای فرهنگی است و شایستگیهای زبانی و فرهنگی از آنجمله هستند. بوردیو سرمایه فرهنگی را در پرورش پسند/ناپسند(ذایقه/سلیقه) فرهنگی و اجتماعی اثربخش ارزیابی کرده و در پیوند با ارزشآفرینی برشمرده است. برپایهی نظریهی بوردیو طبقهی اجتماعی-اقتصادی برخوردار/چیره(مسلط و قدرتمند) به منبعهای فراوان و گوناگون فرهنگی دسترسی دارد، ازاینرو در فرایندهای فرهنگی نقش بالادست بازیمیکند. در دستهبندیها سرمایه فرهنگی با سه گونه شکلیافته، عینیتیافته و نهادیشده یادمیشود. بر این پایه میتوان آیینها را سرمایه فرهنگی نهادیشده دانست و چنان که برخی نظریهپردازان گفتهاند، در پیوند با سرمایهی اجتماعی فرض کرد.
پیشینهی فرهنگی-اجتماعی سرزمینی ایران(پارس/پرسیا) چندهزارساله است. از آن زیست اجتماعی چندهزارساله بر سنگ و خاک و خشت، در آبانبار و آبراهه(جوی و قنات)، با شیوههای کشت و کار، بر قلع و برنز و مس، و در بافته و نگاشتهها یادگارانی برجا ماندهاند. افزون بر این سرمایهی تاریخی دیرین، جامعه ایرانی از سرمایهی فرهنگی کهن، پرمعنا و زندهی آیینها برخوردار است. آیینهایی که در پیوند با فصلها، رویدادهای فلکی یا جهشهای زندگی جامعه تعریف میشوند. جشنها و گرامیداشتها در فرهنگ ایرانی با نمادها، آذینها، و کارهایی معنا دارند و بیشتر گروهی هستند.ازجمله رویدادهای زمستانه چلههای بزرگ و کوچک را میتوان برشمرد.چله بزرگ چهل شبانهروز از یک دیماه تا ده بهمن است و شب آغاز آن را با نام شب چله میشناسیم. ده بهمن جشن سده، که جشن همکاری و همبستگی شناخته میشود، با برپاکردن آتش بر بامها(بهگفته ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه) برگزارمیشدهاست. از روز یازده بهمن تا نوروز را چله کوچک مینامیدند. جشن سده، در شاهنامه فردوسی به یافتن آتش نسبت داده شده، ولی از آن به جشن پایان صد روز سرمای سخت، جشن برآمدن روشنا و مهر(بهگفته مهرداد بهار)، و همچنین جشن نابودی ضحاک به دست فریدون و رستن مردمان از ستم ، روز مهر از ماه بهمن (بهگفته رضا مرادی غیاثآبادی در نوروزنامه) یادمیشود. در سرودهها و نوشتههای فردوسی، خیام، ابوریحان بیرونی، و بیهقی دربارهی جشن سده نوشته شدهاست.
جشن سده در گذر از دههها، سدهها و هزارهها همچنان در ایران و جهان زنده ماند. بیهقی و بیرونی این جشن را یکی از سه جشن آیینی بزرگ پارسیان میدانند که در دوران پس از اسلام هم تا زمان حمله مغول، از سوی حاکمان و مردم برپا می شده چنان که بزرگترین برگزاری را در زمان مرداویج در اصفهان و همچنین صد سال پس از آن در زمان مسعود غزنوی برشمردهاند. جشن سده هنوز هم در میان کرمان، یزد و بخشهایی از کوچنشینان فلات مرکزی باشکوه برگزار میشود. در پایان کشتکاران از خاکستر و بازمانده آتش به زمینهای خود میبرند و آن را نشانه پایان یافتن و شکست زمستان میدانند.
جشنها ازجمله آیینهای گروهی و پیونددهنده مردم هستند. این مردم بودهاند که ایران را در روزهای دشوار از میان دشمن و خون و زخمها گذراندهاند و ایران همچنان در باور نسلها سرزمین مادری و جان جانان است. برخی جشنها که زندهاند،بیهوده برجانماندهاند، با ارزشها و امیدهای مردم پیوند داشتهاند.جشنهای مردمی و کهن را بهمانند سرمایهی چندهزارساله برای همگان بدانیم، از جشن نهراسیم و با جشن نستیزیم. جشنهایی چون نوروز،مهرگان،چله بزرگ، جشن سده رویدادهایی همپیوند با فصل و کار بودهاند و با ارزشهای میهنی و باورهای اخلاقی درهم آمیختهاند. این آیینها میتوانند با جشنها و گرامیداشتهای معاصر سازگار باشد و سرمایهی فرهنگی ما را روبه آیندهای روشنتر پربارتر بسازد.