• ١٩ آبان ١٣٩٥-
  • دسته بندی : اخبار
  • شماره خبر : ٥٧٠٧
آمریکا و سلطه گری

آمریکا و سلطه گری

نگاهی به تاریخ سیاسی ایران در دوره ی معاصر، نشان می دهد که دولت آمریکا همواره تلاش داشته است که بر منابع انرژی ایران، استیلاگری تام داشته و همینطور از ظرفیت ژئوپلتیکی ایران نیز برای کنترل رقبای خود در منطقه نهایت بهره برداری را صورت دهد. به همین دلیل بعد از جنگ جهانی دوم و نفوذ آمریکا به ایران، رد پای آنان در عمده ی مشکلات و مسائل کشور به چشم می آید. اگر بخواهیم اقدامات ضد مردمی و ضد ایرانی آمریکایی ها را برشمریم مثنوی هفتاد منی خواهد بود که از حوصله این نوشتار خارج است.
این رویکرد سلطه گرایانه آمریکا در جهان امروز تنها مختص به ایران نبوده است. امپریالیسم آمریکایی با ایجاد جریان استکباری از قدرت در تقابل با کانون های مقاومت جهانی به نحوی برنامه ریزی می کند که کمترین هزینه و بیشترین بازخورد را داشته باشد. آنها با سیاست های مداخله گرایانه نظامی، قدرت های کوچکتر مستقل را از مسیر خود بر می دارند و در تقابل با قدرت های مستقل بزرگتر تلاش می کنند که از ابزار های فرهنگی، اجتماعی، مالی و سیاسی و در تسلط و کنترل همپیمانانشان نیز از ابزار های جاسوسی پیشرفته استفاده کنند. حمله به افغانستان و عراق، ایجاد چالش و تنش در سوریه، تحریم های اقتصادی ایران، ایجاد چالش های منطقه ای با چین و روسیه، جاسوسی از کشور های اروپایی هم پیمان، همه در قالب سیاست های مداخله گرایانه و نفوذ فرهنگی و ترویج سرمایه داری جهانی و جهانی نمودن لیبرالیسم فرهنگی و سیاسی در دیگر کشور های دنیا است. آنها برای این که بتوانند قدرت هژمون خود را در جهان تک قطبی اکنون حفظ کنند نیاز دارند که در همه شکل آن، قدرت های مستقل را از مسیر خود بردارند یا با سیاست های خود همراه سازند که اصطلاحا به آن دیکته ی لهجه آمریکایی قدرت گفته می شود. این شیوه ی سردمداری، زورگویی و قلدرمآبی با اعتراض های جدی در جهان روبرو است، آمریکایی ها خود را از بنیان گذاران صلح جهانی، حقوق بشر و احترام به حقوق ملت ها می دانند و برای توجیه سیاست های امپریالیستی خود نیز از همین ابزار ها بیشترین بهره برداری را می کنند ولی روند های جهانی به وضوح نشان از چرخش جهانی قدرت و افول ایدئولوژی لیبرالیسم آمریکایی و آغاز سقوط قدرت هژمون آن دارند. چالش های که آنها برای ایجاد نظم مورد نظر خود در خاورمیانه، آسیا و اروپا انجام داده اند هزینه های کمر شکنی به اقتصاد آن ها وارد کرده است و انسجام اجتماعیشان را با مشکل مواجه ساخته و از سوی دیگر متحدان آنان را به کمترین سطح خود در سال های گذشته تنزل داده است. با گسترش فضای عقلانیت بر مناسبات بین الملی و همگرایی بیشتر کشور های مستقل و تلاش آن ها برای ایجاد نظم بین الملی میتنی بر اخلاقیات و حقوق همه ی انسان ها عملا آمریکایی ها از گردونه سلطه گری در سال های آینده خارج خواهند شد. این افول قدرت خارجی آمریکا در کنار چالش ها و تنش های داخلی، عملا آمریکا را به دوران انزوای خود باز خواهد گرداند و آنها مجبور خواهند بود که به نظر مخالفان خود احترام گذاشته و از دیده ی عینک استعماری خود به دیگران نگاه نیاندازند.
بی شک این افول همراه با خود فواید و خطرات زیادی در دنیا و خصوصا در خاورمیانه به همراه خواهد داشت که باید به آن توجه کنیم. در خلاء قدرت منطقه ای آمریکا، خطر وقوع جنگ های چند جانبه وجود دارد. نگاهی به تحرکات کشور های منطقه در عراق، سوریه، یمن و بحرین، ظرافت های سیاستگذاری هوشمندانه ای را دنبال می کند که نباید از آن غافل شویم. فرو رفتن ترکیه و عربستان در باتلاق عراق و سوریه و یمن و بن بست رسیدن عرصه اقدام آنها، عملا منطقه را با خطر یک جنگ خانمان سوز به نفع اسرائیل غاصب مواجه می کند. لذا هوشمندی ما در تقویت توان داخلی، ایجاد اتحاد و انسجام اجتماعی، ایجاد قدرت اقتصادی درون زا و برون داد، تقویت و حفظ ارزش های فرهنگی و دینی، تقویت قدرت دفاعی با رویکرد بازدارندگی و در عرصه ی خارجی تقویت دیپلماسی پویا و هوشمندانه، ایجاد بستر گفتگو بر مبنای عزت و احترام، در نظر گرفتن منافع ملی بلند مدت کشور و ایجاد شرایط احیای روابط با دیگران است. این شیوه ی برنامه ریزی و اقدام، عملا راهگشای پیشرفت کشور و افزایش امنیت آن در جهان پر تلاطم آینده خواهد بود. بعلاوه حفظ جایگاه با ثبات ما در منطقه ی نا امن خاورمیانه و ایجاد امنیت روز افزون در کنار اتحاد و انسجام اجتماعی جامعه مرهون همراهی همیشگی مردم است. قطعا این حضور سنگ بنای اقتدار کشور در منطقه و جهان است و سرشار از پیام برای چرخه ی سلطه گری آمریکایی است و حافظ کشور در بحران های آینده خواهد بود.

 

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: